نام کتاب : سياست و مهدويت نویسنده : بهروز لک، غلامرضا جلد : 1 صفحه : 98
جهانى بشر، انسان را جاىگزين خدا مىسازد.
دوركيم بر اين مطلب تصريح كرده است) 1964 ,miehkruD (.
عامل مهمتر و تأثيرگذارتر بر تحولات غرب مدرن را مىبايد در عصر
روشنگرى قرن هيجدهم جستوجو كرد. در واقع اومانيسم و اصلاح دينى، خود زمينهساز تحول
عظيمتر ظهور عقلانيت مدرن غرب در عصر روشنگرى بودند كه در كنار هم، مبانى نظرى
مدرنيسم غربى را شكل دادند.
مهمترين شعار عصر روشنگرى به تعبير كانت:
... خروج آدمى است از نابالغى به تقصير خويشتن خود. و نابالغى،
ناتوانى در به كار گرفتن فهم خويش است بدون هدايت ديگرى.
وى در جاى ديگر تصريح مىكند
براى اين روشنگرى به هيچ چيز نيازى نيست مگر آزادى؛ تازه آن هم به
كمزيان بارترين نوع آن، يعنى آزادى كاربرد عقل خويش در امور همگانى به تمام و
كمال ...
و كلام آخر كانت آن كه:
... من در روشنگرى، بيش از هرجاى ديگر بر خروج آدمى از نابالغى به
تقصير خود خويش در امور قلمرو مسائل مذهبى پاى فشردهام (كانت و ديگران، 1376: 26-
15).
نتايج سه اصل پيشين، چنانكه بعدها نظريهپردازان پسامدرن چون ليوتار
آن را برجسته ساختند، حكم كلان به الگوى پيشرفت و توسعه بشرى بر اساس روش مدرن
بود. تنها شيوه سعادتمندى در اين جهان، تمسك به اصول مدرنيسم غربى محسوب مىشد.
در پى اين تحولات فكرى و تاريخى در غرب و شكلگيرى و فعال شدن بورژوازى ماجراجو در
آن، غرب مدرن توانست با بهرهمندى از امتياز انحصارى خود در تقدم در تغيير و
دگرگونى (بديع، 1380: 51)، با گسترش حوزه نفوذ خود به دورترين جاى دنيا در طى چند
سده دوره استعمارى، شرق را در سيطره و كنترل خويش درآورد. اينك با
نام کتاب : سياست و مهدويت نویسنده : بهروز لک، غلامرضا جلد : 1 صفحه : 98