responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : راز درخت سيب نویسنده : توكلى، يعقوب    جلد : 1  صفحه : 220

تنهايى شاه، تنها مشاور باقى‌مانده مورد وثوق شاه و فرح بود؛ شايد قضاوت و معرفى او بهتر باشد و بگويد كه چه مفت‌خورهايى دور شاه بوده‌اند كه حضرت امام هم به آنها اشاره دارد كه اول مفت‌خورها را آمريكايى‌ها مى‌داند، شايد اين سخن را از نراقى بهتر بپذيريد. نراقى اين اعمال را براى شكوه و جلال سلطنت معرفى مى‌كند، لذا مى‌گويد:

«شاه يك مقدارى از خريدهايى كه مى‌كرد از خارجى‌ها براى پرستيژ و اينها هم بود. برايش فرد مهم نبود مى‌گفت خوب به اشخاص برسد، به دولت‌ها برسد، شاهان مخلوع را مثلًا اطراف خودش نگاه دارد، به اشخاص متنفذ در دنيا پول برساند، مشاور زياد داشته باشد اين چيزها برايش مهم بود. اين را هم ماده‌اش مستعد بود، هم خارجى‌ها براى استفاده خودشان به اين ترتيب او را تشويق كرده بودند كه مهم نيست اين كارها، خوب كارهاى بزرگ كميسيون دارد، حق حساب دارد، اشكالش چيست بقيه مى‌برند، خوب چرا خواهرت نبرد؟ چرا قوم و خويش‌هايت نبرند؟ و بعد مى‌گفت كه بقيه، مگر بازارى‌ها كم استفاده كرده‌اند؟! اصلًا خودش را مثلًا با بازارى مقايسه مى‌كرد. خوب قربان، شما اعليحضرت هستيد، گيرم يك بازارى به ناحق صاحب صد ميليون شده باشد، اين دليل بر اين نمى‌شود كه خاندان پهلوى اين كارها را بكند، بد نمى‌دانست ولى من يادم است كه قبلًا با علياحضرت فرح كه صحبت مى‌كردم، با شهبانو او متوجه موضوع بود. حتى يادم است يك‌بار كه با ايشان، دو سه سال قبل از انقلاب، صحبت كردم گفت بله! من نمى‌فهمم چرا بايد به خاطر حفظ چهارده پانزده نفر، آخر سر بچه‌هاى من فدا بشوند؟ يعنى متوجه بود كه آخر اين كارها به كجا مى‌كشد. ولى شاه اصلًا عقيده نداشت. اصلًا موضوع فساد را مهم نمى‌دانست، مطلقاً حتى يك روزى هويدا به من يك حرفى زد گفت: شاه آمده نوشهر، خانه مرا ديده، بعد حرف كه مى‌شود مى‌گويد

نام کتاب : راز درخت سيب نویسنده : توكلى، يعقوب    جلد : 1  صفحه : 220
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست