نام کتاب : راز درخت سيب نویسنده : توكلى، يعقوب جلد : 1 صفحه : 219
مخارجى، ارتش بىرويه، هر كس از هر گوشهاى
بهخصوص از آمريكا اسلحهاى عنوان مىكرد، مىپذيرفتند. از يك طرف دلالهائى كه
غالباً درستى و حقانيت و انصاف ندارند پاكى ندارند، دروغگو هستند و اعتبار ندارند
و از طرفى هم در داخل واسطههايى كه پاكى و وطنپرستى و انضباط ندارند. يك هرج و
مرجى در خريد اسلحه پيش آمده بود كه در واقع اسلحه و لوازم همين طورى به زمين
مىريخت، بدون اينكه معلوم بشود براى چى و چه جورى بايد به همديگر ارتباط داده
شوند و دلالها روى دست دلالها مىرفتند. بعد دولت يك برنامه اقتصادى و اصلاحاتى
را شروع كرد كه در وسط كار ماند و پول نداشت و معطل ماند. اصلاحات اقتصادى كه كرده
بود، اصلاحات كشاورزى، صورى بود. رعايا، زارعين چيزى نداشتند. زارعين به شهرها
هجوم آوردند. شهر تهران كه دو سه ميليون جمعيت داشت، به شش هفت ميليون رسيد و
جمعيت به يكباره چنان به شهرها ريخته بود كه راهى نبود، اگر روزى به ميدان مىرفتى
يك عمله پيدا كنى بيست تا سى عمله آنجا بيكار مانده بودند. در شهرها مىگشتى، در
خيابانها مردم وول مىزدند از بيكارى، بيمارستانها جا نبود، به اين ترتيب دهات
خالى، شهرها پر از جمعيت و مردم ناراضى در حال انفجار.»
عباسى آهى مىكشد و مىگويد: استاد! اين همه خريد احمقانه براى چى
بود، يعنى واقعاً درك درستى از اقتصاد و سياست نداشتند.
احمدى: اگر من قضاوت كنم، مىترسم شما جوانهاى امروز به حساب
طرفدارى من بگذاريد. شايد فكر كنيد حالا از اين اظهارت من چيزى گيرم مىآيد: احسان
نراقى، مشاور برجسته شاه، جامعهشناسى كه همه در هر صورت به خاطر علمش او را قبول
دارند و باور دارند كه حتىالامكان از سر اطلاع حرف مىزند و جلسات متعددى را با
محمدرضا به عنوان مشاور وى به مشورت نشست و در اوج
نام کتاب : راز درخت سيب نویسنده : توكلى، يعقوب جلد : 1 صفحه : 219