نام کتاب : راز درخت سيب نویسنده : توكلى، يعقوب جلد : 1 صفحه : 178
فرانسوا: خوب اين از ضروريات ديپلماسى روز
است كه با مسئولان حكومت شما نزديك شويم. خوب شركت در اين محافل، آن هم حداقل صورت
آن براى ما لازم است، و الّا رقباى ما تمام قراردادها و تصميمسازىها را
مىقاپند، در ثانى ما كه معتقدات مسلمانها را نداريم.
ماريا: ببين آقا! من يك زن ايرانىام و شرقى، پاكدامنى و وفادارى در
ذات ماست، اگر رفتار كسى خلاف اين باشد، بايد در اصالت ملى و دينى آن شخص بايد شك
كرد. ضمن اينكه قبل از مسيحيت و اسلام هم، ما ايرانيان، به عكس يونانىها و
غربنشينان، افسارگسيختگى اخلاقى نداشتيم. نمىدانم چقدر با فردوسى آشنايى دارى؟
اغلب از زن ايرانى با عنوان «پوشيدهمويان» و يا پوشيدهرويان و يا پوشيدگان ياد
كرده.
همان پاك پوشيدهرويان تو
كه بودند لرزنده بر جان تو
پس پردهپوشيدگان را ببين
زمانى بمان تا كنند آفرين
فرانسوا: خوب جالب است! استدلال از فردوسى توسى، افسانه رستم و
تهمينه و زال و رودابه بسيار عالى است خانم! باز چى فرمودند جناب فردوسى؟
ماريا به فكر فرو رفته بود و گفت: دعاى كنيزكان رودابه در حق خانم
خودشان بود.
سيهنرگسانت پر از شرم باد
رخانت هميشه پر آزرم باد.
حالا فرانسوا اگر مىخواهى مرا مجازات كنى، مىتوانى آن بلايى كه
افراسياب بر سر منيژه آورد، بر سر من بياورى.
نام کتاب : راز درخت سيب نویسنده : توكلى، يعقوب جلد : 1 صفحه : 178