نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 649
محدوده نياز و مصلحت است.[1]
و فقيه بزرگ، شهيد ثانى مىگويد:
فقيه در عصر غيبت، براى مصلحت عامه نصب شده است.[2]
همچنين فيض كاشانى آورده است:
فقها در عصر غيبت، اقامه سياستهاى دينى را بر عهده دارند.[3] و در عصر اخير، آية اللّه شيخ
محمد حسين كاشف الغطاء، كه خود از حاميان ولايت مطلقه فقيه است، مبناى خود را اين
گونه تقرير مىكند:
ولاية الفقيه، تعمّ ما فيه المصلحة؛[4]
ولايت فقيه، موارد مصلحت را در بر مىگيرد.
اين جمله نيز صراحت دارد كه قوام ولايت، به مصلحت است.
اين تعبيرات فقهى، هم ولايت را از انحصار ضرورتها بيرون مىآورد، و
هم آن را در شعاع مصلحتها محدود مىسازد. لذا آن چه كه در دايره مصلحت عامه و خير
عمومى قرار نگيرد، از منطقه ولايت و حريم دخالت حاكم بيرون است. در فقه اهل سنت
نيز اين مطلب به عنوان يك قاعده و اصل كلى ديده مىشود كه:
هر چند اساس اين مبنا، از نظر مستندات شرعى آن و نيز آراى فقها و درك
عقلانى، واضح است، ولى ذكر مواردى از سيره حكومتى پيشوايان معصوم عليهم السّلام
الگوى ولايت را شفاف مىنمايد:
دستور العملهاى حكومتى امير المؤمنين عليه السّلام نشان مىدهد كه
حاكم اسلامى بايد در شعاع مصلحت اسلام و مسلمانان اقدام كند و از اين محدوده، قدمى
فراتر نرود؛ مثلا
[1] - سيد محمد جواد عاملى، مفتاح الكرامة، ج 5، ص 164.