نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 394
به خداوند، به اين مبنا كه «امامت، عهد الهى
است» مىتوان اعتماد كرد؛ زيرا خداوند در قرآن كريم، امامت را عهد خود خوانده است،
و پس از آن كه امامت را براى حضرت ابراهيم جعل كرد[1]،
در پاسخ ابراهيم، كه تقاضاى اين مقام را براى فرزندانش داشت، فرمود: اين مقام
«عهد» من است و عهد من به ستمگران نمىرسد:
قال لا ينال عهدى الظالمين.[2]
اين مضمون در روايات نيز به چشم مىخورد كه:
«ان الامامة عهد من اللّه عز و جل»؛[3] ولى اين استدلال نيز در ضرورت نصب هر فرمانروا و پيشوايى، قاب
مناقشه است؛ زيرا امامت در اين آيه قرآن و نيز در روايات مورد بحث، شأنى فراتر از
اداره حكومت است و همانگونه كه توضيح داديم، امامت بدين معنا نمىتواند به انتخاب
مردم، وابسته باشد و ضرورتا به افاضه الهى استناد دارد.
با تأمل درباره حقيقت امامت حضرت ابراهيم، كه در قرآن مطرح شده است،
مسئله روشنتر مىشود:
بدون شك، آيه «و اذا ابتلى ابراهيم
ربّه بكلمات فاتمهن قال انى جاعلك للناس اماما»
مربوط به دورانى است كه حضرت ابراهيم از مقام نبوت برخوردار بوده است و اين آيه،
درباره امامت او به دو قرينه، مربوط به اواخر دوران نبوّت او است:
1- در اين آيه، آزمايشهاى حضرت ابراهيم كه در طول دوران نبوت و به
خصوص، در اواخر عمر حضرت بوده است، تصريح شده است؛ مانند افكنده شدن در آتش نمرود،
تنها گذاردن همسر و فرزند در كنار خانه خدا و اقدام براى ذبح فرزند.
2- در آيه، از ذريّه حضرت ابراهيم سخن به ميان آمده است، و در قرآن
تصريح شده است كه ابراهيم در دوران پيرى، صاحب فرزند گرديد تا جايى كه همسرش از
فرزنددارى در آن سنّ، شگفتزده شد.[4]