نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 153
اى ايمان آوردندگان! به جدّ، قسط و عدل را
به پاى داريد و از آن هيچگونه انحرافى نداشته و هرگز عدول نكنيد.[1] در كلمات پيشوايان اين مكتب، عدالت
به عنوان «استوارترين اساس و بنيان» معرفى شده[2]
كه در زندگى بشر، از آب در كام تشنه گواراتر، و از عسل شيرينتر، و از مشك
خوشبوتر است.[3] آيا ممكن
است عدالت در جامعه حاكميت يابد، بدون آن كه حكومتى عدالتگستر وجود داشته باشد؟
آرمان عدالت اجتماعى، بدون در دست داشتن دولت شايسته و كارآمد، رؤيايى است كه هرگز
تعبير نمىگردد؛ زيرا اگر در اصلاح انحرافات جزئى، به وسيله ارشاد و موعظه، توفيقى
حاصل گردد- كه البته چنين است- ولى براى جلوگيرى از سيلهاى طغيانگر كه از
قلّههاى ظلم و تعدّى جريان مىيابد و به قصد ويرانكردن همه بنيادهاى انسانى، از
هر سو آنان را محاضره مىكند، چارهاى جز به كارگيرى قهر و قدرت نيست. ازاينرو،
براى حاكميت قسط، انبياى الهى بايد علاوه بر در دست داشتن كتاب و ميزان، از صلابت
آهن نيز كمك بگيرند:
لقد ارسلنا رسلنا بالبيّنات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان
ليقوم الناس بالقسط و انزلنا الحديد فيه بأس شديد و منافع للناس و ليعلم الله من
ينصره و رسله بالغيب ان الله قوىّ عزيز؛[4] ما
پيامبران خود را با ادله و معجزات فرستاديم و برايشان كتاب و ميزان نازل نموديم تا
مردم به عدالت قيام نمايند. و آهن را، كه در آن هم سختى كارزار و هم منافع بسيار
است، براى حفظ عدالت آفريديم تا خدا معلوم بدارد كه او و پيامبرش را چه كسى در
نهان يارى مىكند. خداوند قوى و عزيز است.
پس انسانهاى آرمانگرا و حقجو، وقتى مىتوانند به اهداف خود دست
يابند كه