آيتالله كاشانى با اعلاميهها، سخنرانىها و فتاواى خود، به
مبارزه مردم مشروعيت دينى بخشيد و ازسويى با برهانهاى عقلى و شرعى خود لزوم ملى
شدن نفت را نيز تبيين كرد. او در اين زمينه با روحانيان و ديگر نيروهاى مذهبى در
تهران و شهرستانها ارتباط يافت و آنها را به حضور در صحنه مبارزه فراخواند. ايشان
با مصاحبههاى متعدد خارجى نيز استدلالها و ديدگاههاى خود و مردم را به گوش
جهانيان رسانيد.[1] قيام 30 تير 1331 كه با فتواى
آيتالله كاشانى صورت گرفت، يكى ديگر از نمودهاى بيدارى اسلامى در ايران بود كه
درواقع اوج قدرت و نيرومندى مرجعيت شيعه و نهاد دينى را در مسائل سياسى
مىنماياند.
2. رويارويى با انديشه شبه ترقى پهلوى دوم (دهه 1330)
تلاش آيتالله بروجردى براى خروج روحانيت شيعه از انزواى مذهبى در
جهان اسلام را مىتوان گام ديگرى در اين خصوص دانست. او ابتدا هيئتهايى از مبلّغان
جوان و انديشمندان مذهبى حوزه علميه قم را براى رسيدگى به امور شيعيان و مسلمانان
به كشورهاى گوناگون روانه كرد و در اروپا، آمريكا، آفريقا و آسيا نيز مراكز اسلامى
ويژه شيعيان تأسيس كرد.[2] در
دانشگاهها نيز كه كانون برخورد افكار مختلف بود، تفكر دفاع از اسلام و هويت دينى
و فراهم نمودن زمينهاى براى رسيدن به پيشرفت بر مبناى ديدگاههاى اسلامى،
بهتدريج رشد كرد. هدف اين حركت، پيراستن اسلام از باورهاى نادرست و معرفى اسلام
بهعنوان دينى سازگار با علم، عدالت اجتماعى، برابرى و آزادى بود كه درضمن با جهل،
ظلم و نابرابرى و استبداد و استعمار نيز در تعارض است. بخش عمدهاى از شكلگيرى
اين جنبش، درنتيجه فعاليتهاى متفكران روحانى و استادان و معلمان اسلامگرا و
دينباور بود.[3] ترقىخواهى
روشنفكران غربگرا و تأكيد پهلوى اول بر حركت در اين راستا و همچنين