انتخابات، مجلس و قوه قضائيه- هنوز پابرجا بود، ولى نبودِ يك
جبهه مخالف سبب شد كه شاه بتواند اين نهادها و اشكال قانونى را براندازد؛ نهادها و
اشكالى كه جامعه به كمك آنها مىتوانست حكومت سلطنت را محدود سازد.[1]
سياستگذارى حكومت بهگونهاى روزافزون بهسوى شخصىشدن پيش رفت و راههاى قانونى
گروههاى اجتماعى نيز كه بر حكومت تأثير داشت، بهتدريج از بين رفت. شاه در اين
سالها بهجاى نوسازى نظام سياسى، عمدتاً قدرتش را بر سه پايه نيروهاى مسلح و
امنيتى، شبكه حمايتى دربار و ديوانسالارى گسترده دولتى قرار داد و بدينسان فاصله
و استقلال خود را از گروههاى اجتماعى بيشتر كرد.[2]
در اين زمينه افزايش شمار نيروهاى مسلح و نيروهاى امنيتى همچون ساواك و بازرسى
شاهنشاهى و ركن دوى ارتش بهعنوان مهمترين پشتوانه حفظ نظام سياسى، در اولويت
قرار گرفت. شاه كه در اين راه از كمكهاى آمريكا نيز بهشدت برخوردار بود، با قدرت
نيروهاى امنيتى خود به محدود كردن و برخورد شديد با گروههاى سياسى پرداخت؛
تاجايىكه فعاليت احزاب سياسى بعد از كودتاى 28 مرداد سال 1332 ممنوع شد.
با توجه به وابستگى خارجى ايجادشده در حكومت پهلوى دوم پس از كودتاى
28 مرداد، از اين پس سرنوشت داخلى ايران با تحولات داخلى آمريكا گره خورد؛ آنسان
كه هرگونه تغيير در دستگاه سياست خارجى آمريكا مستقيماً بر جامعه ايران تأثير
مىنهاد. مهمترين اين تحولات در ابتداى دهه 1340، پيروزى كندى- كانديداى دموكرات
آمريكا- در انتخابات رياستجمهورى اين كشور است. وى شعار جديدى مبنى بر اصلاح
ساختار سياسى، اجتماعى و اقتصادى حكومتهاى ديكتاتورى در كشورهاى جهانسوم سر داد؛
شعارى كه در نظام سياسى ايران نيز سايه افكند.[3]
روىكار آمدن كندى در سال 1339 شمسى و برنامههاى اصلاحى وى، فشارهاى
[1]. رزاقى، الگويى براى توسعه اقتصادى ايران، ص
145.