فرايند تصميمگيرى نيز سبب شد كه سياستهاى فرهنگى و برنامههاى
شاه با شكست روبهرو گردد.
4. عدممشروعيت سياسى شاه به لحاظ تاريخى بهخصوص پس از كودتاى 28
مرداد و اينكه آمريكايىها وى را بر سر قدرت آورده بودند، برنامههاى رژيم را به
بنبست كشاند.
5. ريشههاى قومى و مذهبى و اثرپذيرى فرهنگى مردم و طبقات مختلف از
روحانيت و شعاير فرهنگ دينى، بهگونهاى بود كه ايدئولوژى شاهنشاهى سكولار
نمىتوانست در بين آنان طرفدارى بيابد.
دو. ساختار سياسى
در سال 1320 زمانى كه محمدرضا پهلوى به عرصه سياسى ايران پا نهاد،
جوانى كمتجربه بود و به همينروى نتوانست در برابر نيروهاى اجتماعى آزادشده،
بهسرعت ديكتاتورى پدرش را احيا كند، اما با كودتاى 28 مرداد روند فردمحورى در
حكومت وى آغاز گرديد. برخى تحليلگران، آغاز فردمحورى در رژيم پهلوى دوم را به
حمايت آمريكايىها از وى مرتبط مىدانند. البته پيداست اقدام دولتمردان آمريكايى در
راستاى سياست آنها در حمايت از حكومتهاى ديكتاتورى جهانسوم بود تا منافع آمريكا
حفظ گردد.
از سوى ديگر، محمدرضا پهلوى در جريان كودتاى 28 مرداد و بازگشت به
تاجوتخت با حمايت آمريكا، قدرت خود را مرهون آنها مىدانست. بنابراين وى توانست
به مدد آمريكا و با درآمد حاصل از نفت، روند فردمحورى را در حكومت خود آغاز كند.
بدينسان، آمريكا نيز از اين پس بهعنوان قدرتِ برتر در سياست خارجى ايران مطرح
گرديد.
پس از كودتاى 28 مرداد 1332 و با سركوبى نيروهاى سياسى (ملى، مذهبى و
چپگرا) دولت بهتدريج با حمايتهاى مالى آمريكا، ارتش و سازمانهاى امنيتى را-
بهعنوان مهمترين پايگاههاى قدرت خود- گسترش داد و با افزايش درآمد نفت، استقلال
عملى خود از گروههاى اجتماعى را بيشتر كرد و بدينگونه، شاه را قادر ساخت كه
كنترل خود را بر حكومت تحكيم بخشد. نهادها و رويههاى دموكراتيك در ظاهر و به صورت
قانونى- همچون