هرچند رضاخان سياستهاى نوسازى را در حوزههاى مختلف (ازجمله
فرهنگى) در اين دوران به پيش برد، عدماقبال عمومى و حتى ستيز با بخش اعظم
سياستهاى فرهنگى رضاشاه- كه خود را در قيامهاى مختلف فرهنگى و سياسى و حتى نظامى
نشان داد- بيانگر موفق نبودن وى در اين سياست هويتساز بوده است.
مخالفت روحانيان و بسيارى از طبقات جامعه با قانون اتحاد لباس،
مقابله با سياست كشف حجاب كه نمونه بارز آن، قيام مسجد گوهرشاد است و نيز ستيز با
ايدئولوژى فرهنگى و سياسى رضاشاه كه در قالب نثر يا شعر ازسوى بسيارى از روشنفكران
تجلى يافت، جملگى نمودار عدمپذيرش فرهنگى است كه رضاشاه بر ايرانيان تحميل نمود.
بىشك پس از شهريور 1320 تا 1332 شمسى بىاعتنايى نسبى به پهلوى دوم و توجه به
مجلس، نشاندهنده نارضايتى از رضاخان است.
خلاصه آنكه در اين دوران، حكومت با استفاده از قدرت عريان خود كوشيد
تا عنصر ايرانى باستانگرايانه و شبهغربى را تقويت كند و آن را در جامعه بگسترد و
از اينسو عنصر اسلامى را نيز هرچه بيشتر بزدايد. اين در حالى بود كه جامعه ايران
برخلاف اين جريان هيچگاه حاضر نشد هويت ايرانى باستانگرايانه را بهجاى اسلام شيعى
بپذيرد. اين تعارض در عصر پهلوى دوم نيز با شدت بيشترى ادامه يافت. اما شرايطى كه
پهلوى دوم در آن روىكار آمد، از نظر بينالمللى با گذشته تفاوتهايى داشت؛
آنگونه كه با توجه به وابستگى فكرى آن، شبهترقى غربگرا با رويكرد جديد در ايران
دنبال شد كه اين خود زمينههاى وابستگى هرچه بيشتر به غرب را فراهم نمود.
ب) شبهترقى غربگرا و الگوى باستانگرايى در عصر پهلوى دوم
الگوى ترقى غربى در عصر پهلوى دوم بهدنبال شبيه شدن ايران به غرب،
بهشكل ديگرىدنبال شد؛ بدينبيان كه با توجه به مقتضيات و شرايط ايران پس از جنگ
جهانى دوم و مطرح شدن موضوع توسعه، از يكسو به دليل وابستگى فكرى و عملى و از سوى
ديگر باتوجه به فشار غرب براى انجام برخى برنامهها در ايران، شاهد اجراى
برنامههاى توسعه