يكتايى نژاد آريايى، پرداختن به تاريخ شاهان قديم و نشان دادن
عظمت آنان و همچنين بازسازى آثار باستانى كه بهزعم شاه، سيماى درخشان تمدن پرشكوه
ايران كهن بود.
تجددگرايى و تضعيف ارزشهاى دينى، بخشى از برنامههاى نوسازى فرهنگى
دولت رضاشاه بهشمار مىآمد؛ چراكه از نظر او، ريشهدار بودن تفكر دينى و مبانى
ارزشى حاكم بر جامعه ايرانى، مانعى جدى براى فرايند غربىسازى ايران بود.
ازاينرو، دولتمردان رژيم سلطنتى با رواج بىقيدى و تحقير نهادهاى دينى و سنتهاى
ملى، مبارزه خود را عليه مذهب آغاز كردند. حضور ميسيونهاى مذهبى، تأسيس مدارس
جديد به سبك اروپايى، تأسيس كانونها و انجمنهاى روشنفكرى، ترويج بىحيايى در
ميان زنان، كشف حجاب بانوان و نيز تغيير نظام آموزشى، ازجمله فعاليتهايى بود كه
در اين دوره با اهتمام جدى انجام شد.
جملگى اين اقدامات و اصلاحات فرهنگى براى ايجاد هويت جديد صورت
مىگرفت كه جوهره اصلى آنها نيز تأكيد بر ناسيوناليسم (ملىگرايى) بود. در واقع
درك دولت نوگرا از تمدن جديد، سلوك و رفتار تجددمآبانه و تغيير، در ظواهر بود، نه
شكوفايى انديشه و فرهنگ. بىشك در همين راستا بود كه همسانسازى فرهنگى و رؤياى
رسيدن به تمدن اروپايى، نخبگان غربزده ايرانى را برآن داشت تا به تغيير در پوشاك
و كشف حجاب زنان روى آورند.
گام بعدى در راستاى ايجاد دگرگونى در صورتبندىهاى اجتماعى، تحول در
نظام آموزشى كشور بود. ازسوى شوراى عالى معارف،[1]
نظام آموزشى مدارس فرانسه بهعنوان الگوى مدارس ايرانى پذيرفته شد و بدينترتيب
آموزشگاههاى جديد، هنرستانهاى صنعتى و دانشسراهاى مقدماتى و عالى، به همراه
معلمان اروپايى بهشكلى مختلط تأسيس گرديد. بهطوركلى سازمانهاى مذكور به سه
منظور پىريزى شد: يكى آمادهسازى اذهان عمومى براى پذيرش تغييرات سياسى و اجتماعى
و همسو شدن با آن و سعى در القاى برخى مفاهيم مانند شاهپرستى و ميهندوستى؛ دوم
ارائه تحليلهايى براى توجيه عملكرد نهادهاى حكومتى و سوم نيز ايجاد يكپارچگى فكرى
در ميان مردم و نفى فرهنگ بومى.
[1]. شورايى كه اختيار تنظيم و تصويب
آييننامههاى مدارس و مؤسسات فرهنگى و هنرى و صدور پروانه نشريات و تأسيس مدارس و
... به آن واگذار شده بود.