گرفت. بهواقع درپى الگوبردارى مسلمانان از اين انقلاب و با
اعتماد به نفسى كه روزگارى پشتوانه تمدن بزرگ اسلامى بود، تجديد حيات اسلامى در
جهان رخ داد؛[1] تجديد حياتى كه پيامدهاى
گونهگونى را براى جنبشهاى اسلامى به ارمغان آورد. با مطرح شدن اين نكته كه اسلام
بهترين راه مبارزه عليه ظلم و ستم است، مسلمانان انديشههاى غيرمذهبى بهويژه
ناسيوناليسم، ليبراليسم و كمونيسم را كنار نهادند؛ انديشههايى كه جملگى در نجات
ملل اسلامى از چنگال استبداد داخلى و خارجى ناتوان بودند. اين در حالى است كه براى
چند دهه، مشى حركتهاى انقلابى اغلب در اختيار گروههاى ماركسيستى بود. به هر روى،
انقلاب اسلامى تأكيدى بر بُعد سياسى اسلام بود و به همين دليل از آن پس در برخى
كشورها، سازمانهاى مخفى شكل گرفت و مبارزه مسلحانه برپايه اسلام ساماندهى شد.[2]
علاقه جنبشگران مسلمان به ايجاد حكومت اسلامى برمبناى الگوبردارى از انقلاب
ايران، به شكلهاى مختلف بروز يافته است: برخى گروههاى اسلامى در جهان تسنن و
تشيع، از مخالفت با دولتهاى نامشروع هراسى ندارند و به روايات جعلى نيز كه اطاعت
از حاكم ناعادل اسلامى را در هر شرايط لازم دانسته، چندان وقعى نمىنهند، بلكه
تنها خواهان استقرار حكومت اسلامى در كشورشان هستند. برخى از اين گروهها در
اساسنامه (مانند مجلس اعلاى انقلاب عراق) و يا در اعلاميههاى خود (مانند حزب
الدعوه) اين موضوع را مطرح كردهاند.[3]
پارهاى از گروههاى اسلامى ديگر، با طرح لزوم اجراى شريعت اسلامى
(همچون نهضت جمعيت ارشاد اسلامى مصر)، يا با ترجمه كتاب حكومت اسلامى امام خمينى
(قدس سره) (مانند اليسار الاسلامى مصر) و يا با تأكيد بر جمهورى اسلامى ايران
بهعنوان تنها راهحل (مثل جبهه نجات اسلامى الجزاير) بهدنبال ايجاد حكومت اسلامى
بر مبناى الگوبردارى از انقلاب اسلامى ايران هستند. اين گروهها و سازمانهاى
اسلامى براى رسيدن به يك نظام مبتنى بر