در اين فصل مىكوشيم تا ضمن واكاوى تحولات پس از انقلاب، به
مسائل ايران در دو دوره تثبيت و تداوم انقلاب اسلامى بپردازيم.
الف) دوره تثبيت نظام
بهطوركلى دوره اول پس از انقلاب اسلامى كه دوره تثبيت نظام است، در
قالب دو مقوله درخور بررسى است: يكى چالش حفظ و بقاى انقلاب و نظام جديد در برابر
موانع داخلى (1359- 1357) و ديگرى چالش حفظ و بقاى انقلاب در مقابل موانع خارجى و
داخلى (1367- 1359).
با پيروزى انقلاب اسلامى، پويش بيدارى ايرانيان كه در هويت و
استقلالخواهى آنان ريشه داشت، فرصتى تاريخى پيشروى خود يافت كه از جنبش تنباكو
در جستجوى آن بود. هويت و استقلال كه تا پيش از اين در بعد نفى نظام ظاهر مىشد،
اينبار دستاوردى بزرگ براى انقلاب اسلامى بهشمار مىآمد. تأكيد بر ماهيت اسلامى
و ضداستعمارى انقلاب اسلامى در اين دوران، نشانههايى از اولويتيافتن عناصر هويت
و استقلال در مديريت كشور بود كه حركت بهسوى پيشرفت را بهدنبال داشت. اين نوع
نگاه درحقيقت بدعتى در عرصه بينالملل بود و به همين دليل، هم از جانب نظام
بينالملل و هم از درون، ازسوى برخى جريانهاى فكرى غربگرا مورد هجوم واقع شد.
بدينترتيب، انقلاب اسلامى با چالش حفظ و بقاى انقلاب روبهرو گرديد.
يك. چالش حفظ و بقاى انقلاب و نظام جديد در برابر موانع داخلى (59-
57)
با پيروزى انقلاب اسلامى نياز به حفظ و تداوم انقلاب در عرصه داخلى و
درپى آن نياز به امنيت و انسجام، بيشتر احساس شد؛ چراكه ناامنىهاى بهوجودآمده
بيش از هر چيز انقلاب را تهديد مىنمود. حوادث سالهاى اوليه انقلاب و درگيرىهاى
خيابانى بيانگر اين مدعاست.
تأسيس نهادهاى انقلابى، مقابله با نيروهاى گريز از مركز، پيگيرى
وظايف مشخصشده براى دولت انتقالى (با نظارت شوراى انقلاب)، زمينهسازى براى
نهادينه كردن حضور مردمى