responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : خدا خانه دارد نویسنده : شهيدى، فاطمه    جلد : 1  صفحه : 60

حراج گنج‌

روى شيشه نوشته «قيمت‌ها شكسته شد» ما پشت ويترين صف مى‌كشيم تا شايد كلاهى يا پيراهنى را ارزانتر از آنچه مى‌ارزد بفروشند.

صف مى‌كشيم و نوبت مى‌گذاريم. هول مى‌زنيم. از هر كدام دو تا مى‌خريم براى روزهاى مبادايى كه گاهى اصلًا نمى‌آيند.

مردى گنجى را حراج كرده است. گنجى را بى‌بها مى‌فروشد. گفته لازم نيست چيزى بدهيد يعنى اگر گفته بود لازم است، ما چيزى در خور اين معامله نداشتيم. گفته فقط ظرف بياوريد. ظرف!

حجمى كه در آن بشود چيزى ريخت. گنجايش گنج. هيچ كس نمى‌آيد.

هيچ كس صف نمى‌بندد. مرد فرياد مى‌زند: «

كَيْلًا بِغَير ثمنٍ لَوْ كانَ لَهُ وعاء

؛ بى‌بها پيمانه مى‌كنم اگر كسى را ظرفى باشد»[1] و ظرف نيست و گنجايش گنج در هيچ كس نيست.


[1] - نهج البلاغه، خطبه 70

نام کتاب : خدا خانه دارد نویسنده : شهيدى، فاطمه    جلد : 1  صفحه : 60
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست