responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : خدا خانه دارد نویسنده : شهيدى، فاطمه    جلد : 1  صفحه : 114

مسيح من، مسيح تو

ليلت عزيزم!

سلام، كريسمس مبارك. سال‌هايت چون شاخه‌هاى كاج سبز، روزهايت چون چراغ‌هاى روى شاخه رنگى باد!

نمى‌دانم چندمين كريسمس است كه برايت نامه مى‌نويسم؛ نامه‌هايى كه به تو نمى‌رسند؛ نامه هايى كه تا ژانويه‌ى بعد روى ميزم مى‌مانند.

ليلت! شايد اسم و شماره من، در دفتر تلفن تو خط خورده باشد؛ ولى من هنوز هر كريسمس به حرف‌هاى تو فكر مى‌كنم. به شب آن ميهمانى زير سايه بيد حياطتان!

يادت هست؟ نشستيم كف حياط. زانوهايمان در حلقه‌ى دست‌ها. تكيه داديم به ديوار كوتاه پشت سر و گذاشتيم موهاى بيد دور و برمان برقصند.

گفتى: «بيا عشق‌هايمان را روى يك سفره بريزيم. بعد هر دو با هم لقمه برداريم؛ بى اين كه فكر كنيم اين را تو آورده‌اى يا من.» گفتم: «قبول!»

تو شروع كردى. با شوق، با اشك، با التهاب از عشق گفتى. از مسيح خودت! آن «مهربان ناصرى»، تمام روح هيجده سالگى‌ات را تسخير كرده بود. همچنان كه «او»، مرا! من خيره در سايه‌ى وهم‌انگيز رقص شاخه‌ها،

نام کتاب : خدا خانه دارد نویسنده : شهيدى، فاطمه    جلد : 1  صفحه : 114
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست