اين فشرده شدن طولانى مدت و روبهپيشِ دستمزدها، تجربه جديدى براى
آمريكا است. بنا به گفته لِستر تورو، استاداقتصاد دانشگاه ام آى تى[2]، «از زمانى كه گردآورى اطلاعات
متداول شده است، هيچگاه سابقه نداشته است كه دستمزدهاى متوسط در آمريكا، طى يك
دوره زمانى بيست ساله به طور مداوم كاهش پيدا كند و هيچگاه سابقه نداشته كه با
وجود افزايش سرانه درآمد ناخالص داخلى، گروه بسيارى از كارگران آمريكايى گرفتار
كاهش دستمزد واقعى باشند.[3]
روزهاى خوب گذشته
بيشتر آمريكايىهايى كه در دهههاى 1950 و 1960 كودك بودند با تصورى
خوشبينانه نسبت به آينده، بزرگ مىشدند. اقتصاد با نماهنگى شگفتانگيز در حال
پيشرفت بود به طورى كه هر ده سال دو برابر رشد مىكرد و بيشتر مردم از فراوانى
منابع بهرهمند مىشدند. در مدت سه دهه پس از جنگ جهانى دوم، هر بخش از جامعه؛
يعنى ثروتمند، ميان حال و فقير، دست كم دو برابر شدن درآمد واقعى را تجربه مىكرد
و اين در حالى بود كه يك پنجمِ پايين جامعه با سرعتى بيش از يك پنجم بالاى جامعه
به
[1] - در سال 1995، 48 درصد از تمام كودكان زير هيجده
سال در خانوادههايى كه درآمدشان كمتر از 35000 دلار[ در سال] بوده است، زندگى
مىكردند.( اداره آمار ايالات متحده آمريكا، 19 فوريه 1997)