بررسى كرد و به اين نتيجه رسيد كه در حالى
كه درآمدهاى يك فرد از دهك بالا با احتساب تورم، 7/ 10 درصد افزايش يافته، دستمزد
يك كارگر متوسط 6/ 3 درصد و دستمزد يك كارگر از دهك پايين 6/ 9 درصد كاهش داشته
است.[1]
آلن كروگر، استاد اقتصاد دانشگاه پرينستون، با مطالعه يك دوره زمانى
كمى طولانىتر، يعنى 1997- 1979، تصويرى پيچيدهتر اما به همان اندازه دردآور به
دست آورد. از سال 1979 تا 1989، نرخ واقعى دستمزد كارگرانِ پايينترين دهك، به رقم
حيرتآور 16 درصد كاهش يافت، در حالى كه دستمزد واقعى كارگران متوسط، 2 درصد پايين
آمد و فقط كارگرانِ بالاترين دهك، 5 درصد افزايش دستمزد داشتند. در فاصله سال هاى
1989 تا 1997، اين روند كمى متفاوت بود؛ يعنى كاهش دستمزد واقعى كارگران دهك بالا
با آهنگ ملايمترى ادامه يافت و دستمزد واقعى بيشتر كارگرانِ مابين اين دو گروه،
همچنان باسرعت به كاهش خود ادامه مىداد. در واقع، دستمزد كارگران متوسط از سال
1989 تا 1997، 5 درصد پايين آمد.[2] هر يك از
تحليلگران، به رغم مجموعه دادهها و دورههاى زمانى متفاوت، به تشريح روندى
پرداختهاند كه پيامدهاى وسيعى براى رفاه كودكان داشته است، زيرا گروه عظيمى از
خانوادههاى داراى فرزند نيازمند، در ردههاى متوسط و پايين قرار مىگيرند؛ يعنى همانهايى
كه از كاهش دستمزد