از جنبش وفاداران به پيمان كه تمايل مردان
به خدمت به خانوادههايشان را افزايش مىدهد، اندكى مشروعيت قائل شويم و از آن
حمايت كنيم.
همچنان كه كتلين پاركر،[1] سرمقاله
نويس نشريه اورلاندو سنتينل[2] اشاره مىكند، «اگر نيم ميليون مرد سفيدپوست هر سال پيمان ببندند كه
براى سازگارى نژادى كار كنند، زمان بيشترى را با كودكان خود بگذرانند، به جاى آنكه
دست به خشونت بزنند دست به دعا بردارند و به جاى آنكه به گوشه عزلت پناه ببرند، در
صدد اصلاح زندگى زناشويى معيوب خود باشند، چه كسى وضع بدترى پيدا مىكند؟ ممكن است
من چيزى را از دست بدهم، اما اين چيزها براى من طنين پيشرفت دارد.»[3] يك چيز مسلم است و آن اينكه اگر
ليبرالها، فمينيستها، اتحاديههاى كارگرى و ديگران نتوانستهاند پاسخگوى تألمات
روحى مردان منزوى و بريده از زندگى باشند، گروههاى ديگر مطمئناً خواهند توانست.
امت اسلام
جنبش وفاداران به پيمان تنها گريزگاه شوهران و پدران سرخورده و
ناراضى نيست. ميزان انزوايى كه مردان امروزى آن را حس مىكنند به اندازهاى است كه
اكنون دو جنبش عمده پاسخگوى اشتياق آنها براى پيوند با جامعه است. در سالهاى اخير،
جنبش امت اسلام، آرامشى را براى مردان سياهپوست- بيشتر به همان شيوه جنبش وفاداران
به پيمان براى مردان