فريدان،[1]
بخش مهمى از افكار فمينيستى، نقشهاى خانوادگى زنان را ذاتاً ظالمانه به شمار آورد.
دستكم براى برخى فمينيستهاى مدرن، جاده منتهى به آزادى، رابطهاى تنگاتنگ با
وظيفه فاصله گرفتن از مردان و حتى از كودكان و بنا كردن وجودى خودمختار دارد.
اكنون چگونه از اين زنان مىتوان انتظار داشت تغيير جهت دهند و در پروژ ايجاد شكل
جديد و بهترى از تعامل درون خانوادگى با مردان همصدا شوند؟
اين پرسشها موانع بنيادينى را تشكيل مىدهند كه چپگرايان را حتى از
گوش فرادادن به سخنان وفاداران به پيمان باز مىدارد، چه رسد به آنكه زمينه مشتركى
با آنان ايجاد كنند. اين امر جاى تأسف بسيار دارد، زيرا اگر علاقمند به ارتقاى
ذخاير توانمنديهاى والدگرى در كشور هستيم، جاى تعامل بسيار با چنين جنبشهايى وجود
دارد. بهرغم تلاشهاى فمينيسم، مادران مجرد در حال تكاپوى كمرشكنى هستند؛
خانوادههاى زن سرپرست فقيرتر از خانوادههاى دو سرپرست و بيش از آنها آماج خشونت
هستند و كودكان اين خانوادهها به شكلهاى گوناگون در معرض خطر قرار دارند. حتى اگر
يك مادر، هويت مستحكم و مستقلى براى خود ايجاد كرده باشد، هنگامى كه داراى
رابطهاى پايدار و مهرآميز با پدر فرزند خود باشد، وضعيت بهترى خواهد داشت.
بنابراين، تلاش براى ايجاد شمار بيشترى از اين روابط پايدار و
مهرآميز، عاقلانه به نظر مىرسد. براى اين كار، ممكن است لازم باشد براى
جنبههايى
[1] -Betty Friedan نويسنده و فعال فمينيست
آمريكايى( 2006- 1921)