نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 150
اميرالمؤمنين على (ع) در جملههايى كه در
نهج البلاغه است ميان علم، و مال و ثروت مقايسه مىكند و علم را بر مال و ثروت
ترجيح مىدهد. هميشه (در اديان) به علم به عنوان امرى مقدس و مافوق امور و منافع
مادى نگاه مىكردند و معلم يك مقام مقدسى داشت.
ببينيد قرآن مقام علم و قداست علم را تا كجا بالا برده كه در داستان
خلقت آدم و تعليم اسماء و سجده ملائكه مىفرمايد: اى ملائكه! اى فرشتگان من!
بهآدم سجدهكنيد بهدليلاينكهآدم مىداند چيزى را كه شمانمىدانيد.
بيكن نظر جديدى ابراز كرد و گفت: اينها براى انسان سرگرمىاست كه
دنبال علمبرود براى اينكه مىخواهد حقيقت را كشف كند، (با اين توجيهكه) خود كشف
حقيقت، مقدس است، انسان علم را بايد در خدمت زندگى قرار دهد، آن علمى خوب است كه
بيشتر به كار زندگى انسان بخورد، آن علمى خوب است كه انسان را بر طبيعت مسلط كند،
آن علمى خوب است كه به انسان توانايى بدهد. اين بود كه علم، جنبه آسمانى خودش را
به جنبه زمينى و مادى داد، يعنى مسير علم و تحقيق عوض شد و علم در مسير كشف اسرار
و رموز طبيعت افتاد براى اينكه انسان بيشتر بر طبيعت مسلط شود و بهتر بتواند زندگى
كند و به عبارت ديگر، رفاهش را بهتر و بيشتر فراهم كند.
البته اين نظريه، از يك نظر خدمت بسيار بزرگى به بشريتكرد، چرا كه
علم در مسير كشف طبيعت، براى تسلط انسان بر طبيعت و بهرهمند شدن او از طبيعت
افتاد و از اين نظر بسيار خوب بود. اما در كنار اين، علم ديگر آن قداست و والائى و
مقام مقدس و طهارت خود را از دست داد. الان هم اگر توجه كنيد براى دانشجويان و
طلاب علوم دينيهاى كه در حوزهها و با معيارهاى قديم تحصيل مىكنند، علم همان
ارزش را دارد، همان ارزشى كه مثلا كتاب (آدابالمتعلمين) و يا كتاب (منيهالمريد)
شهيد (ثانى) بيان كردهاست و آن كتابها پر از روايت و حديث (در فضيلت علم) است.
اين است كه براى آنها علم، يك قداست و طهارتى دارد.
مثلا وقتى مىخواهيم در يك حوزه علم، درس بخوانيم (بهتر است)
وضوبگيريم و با طهارت براى تحصيل برويم. براى يك طلبه، استاد و معلم يك احترام و
جلالت و قداست خاصى دارد. اگر بخواهد علم را براى مال تحصيل كند، در خودش احساس
شرم مىكند كه من علم را
[1] - كسى كه يك حرف به من بياموزد، مرا بنده خودش
ساخته است.
نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 150