نام کتاب : آينده جهان( دولت و سياست در انديشه مهدويت) نویسنده : كارگر، رحيم جلد : 1 صفحه : 40
ناچار جامعه جديد به دو دسته تقسيم مىشود: اقليّت حاكم و
اكثريّت تحت سلطه (پرولتاريا) كه به تدريج شكاف ميان اين دو عميقتر مىشود و
انگيزه جديدى به وجود مىآيد كه عكسالعملى درپى خواهد داشت. عكسالعمل جديد، نظام
جامعه را به هم مىريزد و آن تمدّن از بين مىرود و نظام تازهاى جايگزين آن
مىشود و اين گردش همچنان تكرار مىشود.[1]
توين بى در آخرين جلد كتاب مطالعه تاريخ آشكارا بر پيشفرضهاى دينى
و كلامى خود تأكيد مىكند. به عقيده او نهايتا تمدنها صرفا براساس دستاوردهاى
دينى و معنوى خود، قابل سنجشاند و از اين رهگذر است كه احتمالا بتوان به صورت
موجّه از طرح سير طبيعى، به نوعى طرح مابعد الطبيعى دست يافت. از اين لحاظ به نظر
مىآيد توين بى كاملا در سنّت آگوستينى قرار مىگيرد و تاريخ را محلّ تحقيق تدريجى
مشيّت و فعل خدا مىداند و هدف نهايى را در رسيدن به چيزى مىخواند كه معمولا «شهر
خدا» و «مدينه الهى» ناميدهاند.[2]
2. كانت و انگاره «گونههاى انسانى»
از نظر كانت تاريخ، ثبت غمگنانه حماقتها، شرارتها و گناهان
انسانها است كه در اثر آن، دستاوردهاى يك نسل عموما در نسل بعدى از ميان مىروند.
وى مىنويسد:
«وقتى انسان اعمال بشر را در صحنه بزرگ گيتى مشاهده مىكند،
نمىتواند از احساس نوعى انزجار خوددارى كند. گاهبهگاه عقل و خرد به منصه ظهور
رسانده مىشود؛ ولى چنين به نظر مىرسد كه دنياى تاريخ انسان، بهطور كلى از حماقت
و خودخواهى بچهگانه و اغلب هم از شرارتهاى كودكانه و انهدام دوستى بافته شده
باشد و نتيجتا در پايان كار انسان در حيرت است چه انديشهاى درباره نوع بشر- كه
اينقدر به امتيازات
[1]. آرنولد توينبى، فلسفه نوين تاريخ،( حاوى
اصول نظريات و فرضيههاى آرنولد توينبى)، ترجمه و تدوين بهاء الدين پازارگاد،(
تهران: كتابفروشى فروغى)، صص 70- 75.