در جمعبندى اين انگاره مىتوان به ديدگاه آيت اللّه امامى كاشانى
اشاره كرد. وى مىگويد: در انجيل نوشته است كه مسيح، ظهور خواهد كرد. اين يك حقيقت
است؛ ولى آنان (مسيحيان) همين بحث را غالبا به حكومت جهانى تعبير نمىكنند. آقاى
رات سينگر بزرگترين شخصيت علمى كاتوليك است و پاپ و امثال او نظر علمى را از وى
مىگيرند.
وقتى با او صحبت كردم، ديدم زيربار حكومت نمىرود و حكومت جهانى را
نمىپذيرد. او مىگفت: مسيح ظهور خواهد كرد؛ ولى آنرا به اسكاتولوژى- كه همان
عالم آخرت باشد- وصل مىكرد. مىگفت: در عالم آخرت است كه عدل خداوند ظهور تام
دارد و حضرت مسيح، مجراى عدل خداوند است. آنجا است كه همه به كيفر و پاداش
مىرسند.[2]
1- 6. داورى و قضاوت
با بررسى كتابهاى عهد جديد روشن مىشود: هرچند عيسى عليه السّلام
باز خواهد گشت و نجات و رستگارى مردم در دست او خواهد بود؛ اما او حكومت و سلطنتى
دنيوى نخواهد داشت (زيرا سلطنت او مربوط به باطن انسانها است). به موجب بعضى از
اين كتابها، عيسى مسيح براى بار دوّم بهعنوان قاضى جهانيان (داورى) خواهد آمد.
مؤلفان عهد جديد بىچون و چرا قبول داشتند كه ظهور مسيح، مترادف با
آغاز زمان واپسين و نمود تحقّق وعده فرجامشناسى است. اين بيان كه «اعصار به پايان
رسيده»، به اين مفهوم است كه آدمى به دوران واپسين ماجراهاى خود گام نهاده و به
پايان قطعى تاريخ نزديك شده است. ملكوت خدا در حال آمدن است. مسيحيان در اينجا دو
واقعه مربوط به مسيح را از هم متمايز مىكنند: نخستين واقعه تولّد حضرت عيسى و
حلول كلام خدا در او است. دومين واقعه، «بازگشت ثانوى مسيح» است؛ يعنى، رجعت
پرشكوه