نام کتاب : ايران؛ ديروز، امروز، فردا نویسنده : نصرى، محسن جلد : 1 صفحه : 52
مسموميت به دست عناصر نفوذى به شهادت مىرسد. آيتالله طباطبايى
نيز اعتراف مىكند: «شيخ فضلالله حق داشت؛ او بهتر از ما مىفهميد.»[1]
از سوى ديگر، منوّرالفكران غربزده و وابسته به مراكز فراماسونرى
همانند تقىزاده، حسينقلىخان نواب و وثوقالدوله با نفوذ در اين نهضت و ايجاد
انجمنها و انتشار مطبوعات متعدد به فضاسازى و انحراف افكار عمومى پرداختند. در
اين ميان، توطئهها و حمايتهاى روس از محمدعلىشاه نيز در مسير نهضت اسلامى مردم
خلل ايجاد نمود.
در پايان، سخن مرحوم جلال آلاحمد حكايتگر همه انحرافى است كه در
اين نهضت پديد آمد:
... من با دكتر تندركيا موافقم كه نوشت شيخ شهيد نورى نه بهعنوان
مخالف «مشروطه» كه خود اوايل امر مدافعش بود، بلكه بهعنوان مدافع «مشروعه» بايد
بالاى دار برود؛ ... آن هم زمانى كه پيشواى روشنفكران غربزده، ملكمخان مسيحى بود
و طالبوف سوسيال دموكرات قفقازى، و به هر حال آن روز بود كه نقش غربزدگى را همچون
داغى بر پيشانى ما زدند و من نعش آن بزرگوار را بر سر دار همچون پرچمى مىدانم كه
به علامت استيلاى غربزدگى، پس از دويست سال كشمكش بر بام سراى اين مملكت افراشته
شد ....[2]
از قراردادهاى استعمارى پس از مشروطيت تا كودتاى انگليس در ايران
قرن 19 ميلادى، قرن رقابتهاى روس و انگليس در ايران بود و هر يك به
دنبال نفوذ، سلطه و كسب امتياز بيشترى در ايران بودند.[3]
در ايامى كه نهضت مشروطيت در جريان بود و انگليس از يكسو نقشآفرينى مىكرد و از
سوييديگر روس به مخالفت با مشروطيت و حمايت از محمدعلىشاه مىپرداخت، اين دو رقيب
ديرينه با توجه به تشكيل امپراتورى آلمان در قلب اروپا و عواملى ديگر، به يكديگر
نزديك شدند و درخصوص ايران قراردادهاى متعددى منعقد كردند كه بهاختصار بدانها
مىپردازيم.[4]