دولت ظفر پناه؛ يعنى وليعهد سلطنت سليمان
شاه- طال بقاه- با امرا و اعيان و اشراف دولت و مملكت، پدر عالىگهر غضنفر سير خود
را استقبال نموده، در هنگام ملاقات پاى فتح اثر پدر شهامت مقرّ را بوسيد. حضرت
سلطان البرّين و خاقان البحرين خادم الحرمين الشريفين نيز، فرزند ارجمند خود را در
آغوش كشيده، از پيشانيش بوسه گرفت و مضمون جمع الشّمس و القمر ظاهر گشت. ملتزمين
ركاب طرفين نيز به دستبوسى شتافته، مثل مجمع البحرين، اهالى جانبين، ملاقى به
همديگر شده، معايده گرديد و تهنيت سفر بىخطر را خواندند و گرماى تابستان به خصوص
اسد را در ييلاقات و شكارگاههاى ادرنه و در اطراف و اكناف مماق پيكارى و مصاحبت
علما و فضلا و ادبا و شعرا گذرانيده، گويا تلافى از زحمات مسافرت مديده
مىفرمودند.
باز از تفتيش و تجسس احوال مملكت، آنى غفلت نورزيده، پىدرپى احكام
به حكام و روزنامهنگار به ولايات فرستاده، مؤكدا غدغن فرمودند كه مفسدينى را كه
از براى اغفال و اضلال اهالى آناطولى و روم ايلى، شاه اسماعيل به اين ممالك
فرستاده بود، به دست آورده بلا امان به سزا برسانند و هر تاجرى كه با ايرانيان
معامله داشته، اموال او را ضبط كنند و از هر صنف از قضات و عمال و ساير نوكر باب
كه خلاف شرع و قانون حركت ديده شده و مىشود، روزنامهنگاران بعد از تفتيش و تحقيق
به عرض عالى برسانند.
اين حكام كه به ولايات رسيد، چندين تاجر نامدار از اكابر تجّار به
بهانه معامله با ايرانيان گرفتار عقاب و عتاب و مؤاخذه و عذاب گرديدند. اما
روزنامهنگاران كه از ولايات برگشتند، به وضوح پيوست كه مستوفيان و عمال ماليات به
اسامى مختلفه، ماليات مقننه رعايا را افزوده و از وكلاى صاحبان تيولات كه تماما
سپاهى و در سفر بودهاند، به اسم تفاوت عمل تيول، مبالغى دريافت كردهاند. و از آن
طرف حكام عرف به شلتاق از دولتمندان جرايم گزاف گرفتهاند و قضات نيز با لوندان
همدست شده، بلاد سواحليه را چاپيدهاند. حضرت خداوندگار كه رقّت قلب چيست [را]
نمىدانستند، از اين فقرات كه اطلاع يافتند، اوقاتشان تلخ شده، احوالشان به هم
خورد و بىاختيار دموع تأسّف و ترحّم از چشمانشان جارى شده، فرمودند كه باعث اين
همه بلايا اردبيلاوغلى است كه اگر تبديل مذهب نكرده و مال و عرض و جان مسلمين را
به مهلكه نينداخته و شرايط و شرافت و عزّت نفس چيست، دانسته بود، سليم با او چه
كارى داشت و از براى چه، باديهها را طول مدّت پيموده، ممالك معمورهاش را به دست
جمعى از بىدينان اسلام صورت و خائنان دولت و ملت، تسليم نمايد كه نبودن او را و
اغفال اردبيل اوغلانى را فرصت غنيمت شمرده، به سرّ ودائع ربانيه اين بليّه را
آورده، مملكت را ويران و اهالى را دچار فقر و فاقه و پريشان نمايند. بنابراين احكام
سخت به ولايات فرستاده، از آن قبيل اشخاص را تماما از نوكرى و مأموريت معزول و
غالب آنها منكوب و مقتول و اموال مدّخره و املاك معموره ايشان را از براى ديوان
اعلى ضبط و