استطراد: اين نامه را كه در حضور سلطان
خواندند و پيغامات سالف العرض سلطان را در حضور همايون تكرار به تذكار آوردند حضرت
سلطان متغير شده فرمودند كه: من با اردبيلاوغلى جنگ دينى مىكنم نه جنگ مملكتى.
اگر مقصود من فتح ممالك مىبود، ممالك فرنگ نزديكتر و آبادتر از بلاد بعيده مخروبه
ايران ويران بود. لشكر به فرنگ كشيده، هيچوقت متحمل اين مشاق و مرارت مسافرت چند
صد فرسخ نمىشدم. حرف آخر من همان حرف اول است. تا اردبيلاوغلى از آن طريق ملحدى
بر نگردد و توبه نكند و آن ملاهاى مضلّ اسلام صورت و كبر سيرت را كه باعث ريخته
شدن خون چند صدهزار مسلمين و خرابى چندين مساجد و مقابر مشاهير و بلاد معموره و
هتك پرده ناموس هزاران زنان و دختران و امردان شدند، به درگاه من نفرستد و به
ممالك بايندريه قناعت كرده، چشم از استيلاى ساير بلاد نپوشد، مصالحه نخواهم كرد. و
تا زنده هستم با او خواهم جنگيد و راه تجارت ايران را مسدود نگاهداشته، ابدا مفتوح
نخواهم كرد. هرگاه عمر من به استيصال او وفا نكند، بنا به وصيت من، اخلاف من هم او
را و اولاد او را آسوده نخواهند گذاشت. شما جواب مناسبى به سلطان مصر نوشته، بدهيد
به بيغا ببرد و تا زيركزاده ركن الدين افندى و قرجه احمد پاشا از مصر نيايند،
حركات دشمنانه به مصريان ننماييد، بلكه سلطان از اين توسط صرف نظر كند و اگر در
اين امر معتدّانه اصرار و چركسانه ابرام نمايد، مجبورم كه عنان عداوت را به سمت
مصر متوجه ساخته، با او بجنگم؛ زيرا حامى زنديق، زنديقتر از محمى است. بنا به اين
حكم محكم همايونى، امناى دولت نامهاى كه ترجمه آن از قرار ذيل است، به تركى نوشته
و به بيغا محمد بيگ داده، در روز دوشنبه پنجم رجب همين سال چاپارى به اردوى مصر
رجعت دادند.
ترجمه نامه سلطان سليم
بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله الذى أورثنا الارض و جعلنا من
الأخيار و عداده و بشّرنا بأن يكون من الأبرار و صالحى عباده فى ما قال: «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ
أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ»[1] و
الصلاة و السلام على من اقتدينا بآثاره و اهتدينا بأنواره محمد الذى منّ الله على
المؤمنين به، و على آله و صحبه العظام.
و بعد: مكتوب شريف عالىمقام وارد شد. احوالى كه متضمن مضمون شريفش
بود، مطالعه گرديد و معلوم شد كه از روزى كه آينده و رونده و تجّار كه منع از دخول
خاك روم گرديده، بعض قضايا به خاطر شريف خطور كرده كه در جانب عالى ما ملحوظ نبوده
و به اين جهت در مقام شريف ما سوء ظن نموده شده است. بر رأى عالمآرا مخفى نيست كه
غرض از