responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام نویسنده : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    جلد : 1  صفحه : 110

محمد خان استاجلو كه به ميمنه سلطانى حمله كرد، ميمنه از جاى خود حركت نمود.

آنگاه مهاجمين كه به نقطه هدفيه توپ‌ها و تفنگ‌ها رسيدند، يكباره آتش به توپها زده، خان محمد و تابعانش را كشته به خاك هلاك انداختند.

در اين هنگام شاه اسماعيل لشكر حسن پاشا را در يك حالت بدى به مزلقه بلا انداخت.

جمعى از امراى اردوى سلطانى كه اسامى آنها مذكور خواهد شد، مقتول شدند. حسن پاشاى سردار لشكر روم ايلى زخم مهلك برداشته، دو قدم كه خود را از رزمگاه عقب كشيد، فوت كرد. سلطان كه هزيمت ميسره را ديد، فرمان حمله به ينگى‌چريان داد. ينگى‌چريان در يك حمله ايرانيان را عقب نشاندند. شاه اسماعيل به ساقه هجوم آورد؛ اما شادى پاشا طورى حركت نمود كه مهاجمين به ميان شترها و عرّاده‌ها و بارها افتاده گرفتار طنابها و زنجيرها گشتند. عثمانيان نيز از هر طرف قزلباشان را احاطه كرده شروع به اداره تير و تبر و نيزه و خنجر نموده، جمعى را كشتند. در اين بين شاه اسماعيل هم از دوش و از پا زخمى شده ارخاى عنان به سمت فرار نمود كه ناگاه اسبش به گل فرورفت و او هم از خمارى و ضعف بى‌حال به زمين افتاد، و بعضى از سواران شهسواراوغلى خواستند كه او را بكشند. ميرزا سلطان على نامى از امراى قزلباش خود را به روى شاه انداخت، سپرى نمود و خود را به اسم شاه اسماعيل معرفى كرد. حمله‌آوران كه او را شاه اسماعيل پنداشتند، گرفته به حضور سلطانى آوردند. آنگاه كه حقيقت مطلب معلوم شد، سلطان از حق نمك‌شناسى او اظهار امتنان نموده، انعامى وافر به او مرحمت فرموده، اجازه انصراف داد؛ اما بعد معلوم شد كه بيچاره را بعضى از دزدان فى ما بين خوى و مرند از براى ساز و سلبش كشته‌اند؛ اما شاه اسماعيل كه بى‌حال در روى زمين آلوده گل و لاى خوابيده بود، خضر نام مهتر اسبى بدو رسانيده، او را بيدار و سوار كرد. شاه كه از وضع لشكرش آگاهى به هم رسانيد، آنى در معركه متوقف نشده، گريخت و نفس استراحت را در درگزين كشيد.

چون لشكر قزلباش از فرار شاه خدانشناس خودشان بى‌خبر بودند، حمله به قلب آوردند. سلطان كه اين جسارت را از آنها ديد، فرمود قشون قلب به زمين خوابيدند و توپچيان نيز يكباره به توپها آتش زدند. چون توپها پر از صاچمه بود، خسارت بسيار موحشى به لشكر قزلباش رسانيد. من بعد لشكر قزلباش نتوانست در يكجا جمع شده، مقابله نمايند، بالمرّه منهزم و پريشان گشتند. على بيگ شهسواراوغلى، مأمور به تعاقب شده، جمعى را از فراريان كشتند و طرف مغرب به اردو برگشتند.

از امراى نامدار شاه اسماعيل، شريف الصدر قاضى عسكر و سيد عبد الباقى وكيل السلطنه و خلفا بيگ حاكم بغداد و حسين لله بيگ حاكم خراسان و هرات و محمد كمونه حاكم روماهيه و نقيب الاشراف نجف اشرف و پسر يكان بيگ حاكم همدان و سلطان على بيگ و حمزه بيگ كوسه و ساروپيرى قورچى‌باشى و برادر آغزيوار بيگ حاكم مغان و

نام کتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام نویسنده : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    جلد : 1  صفحه : 110
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست