responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام نویسنده : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    جلد : 1  صفحه : 107

فراق سياه و تباه گشت. از ميسره ساروپيره و خان محمد ميمنه روميان را از جا برداشته، به قلب رسانيد. در اين اثنا توپى بر وى خورده، كشته گرديد. لشكر روم بدين واسطه، خيره گشته به يك‌بار هجوم آوردند و دست چپ قزلباش را مغلوب ساخته، به ميان لشكر رسانيده، تيپ را نيز از ترتيب انداختند.

و خاقان اسكندرشأن چون چرخچيان را به تيپ روميان رسانيد، ايشان نيز غازيان را به ضرب تفنگ بازگردانيده، آن حضرت تيغ آبدار را چون نهنگ بحر ذخّار در آن ديار به جولان در آورد و جوى خون را چون رود جيحون و سيحون روان ساخت و از موج خون قصر آسمان هفتم رنگ لعل بدخشان يافت. مسند سنجابى قاضى حصن ششم، رنگ زعفرانى گرفت و تيغ نيلوفرى جلّاد خطه پنجم، پيكر گلزار لاله‌زار پذيرفت و جوشن سيم‌اندود ماهى از نم خون به رنگ طبرخون گشت. بيت:

ستوران در آن بحر خون تر همه‌

چو اسبان آبى شناور همه‌

ز خون دشت كين همچو عمّان شده‌

درو بيخها شاخ مرجان شده‌

در آن روز جمع كثير از روميان بى‌باك به ضرب تيغ پادشاه شرفناك بر خاك هلاك افتادند. تيغ از شراب خون دليران چون مستان سر افشانى آغاز نموده و نيزه به غارت جان‌ها دست تطاول دراز كرد.[1] هر چند نيزه تطاول نمود، سپر تحمّل فرمود و هرگاه گرز زبردستى آغاز كرد، درع فروتنى اختيار كرد. غازيان زور آورده، سمند ميدان نورد را تا به ارّابه راندند و ينگى‌چريان به ضرب توپ و تفنگ [ايشان را بازگردانيدند. تفنگ‌][2] چون برق از خود و خفتان و جوشن برگستوان مى‌گذشت و به سان صاعقه در گرداب درياى جنگ آتش مى‌افروخت. بيت:

ز تيغ و تفنگ‌هاى‌[3] آهن ستيز

ز هر گوشه بازار كين گرم و تيز

در آن گرم بازار جنگ و جدل‌

نبودى خريدار جان جز اجل‌

پشته‌اى كه مشرف بر قزلباش بود، قرب هزار ينگى‌چرى بر آنجا رفته، ايشان نيز غازيان را به زخم تفنگ مجروح و بى‌روح مى‌گردانيدند. بيت:

در آن عرصه از بهر مردان جنگ‌

تفك نقل و خون باده لاله‌رنگ‌

يلان از تفك داده دل را ز دست‌

ز نقل چنان گشته بى پا و دست‌[4]

آن روز، از آن زمان كه نيّر عالم‌افروز تيغ از غلاف افق كشيد، تا وقتى كه سپهر زرّين برين قبّه زبرجدى و قلعه زنگارى، به حد استوا رسيد، آتش قتال در غايت التهاب و اشتعال بود؛ آن حضرت خود را هفت نوبت به عرّابه رسانيده، به ضرب شمشير زنجيرها را بريد. مخالفان بازمى‌گردانيد. روميان بر گرد آن حضرت محيط گشته، نقطه گيرودارش در ميان گرفتند. خاقان‌


[1] - در اصل: و نيزه جان‌ها به غارت برده دست تطاول دراز كرد.

[2] - افزوده از متن چاپى.

[3] - در متن چاپى: تفكهاى

[4] - در متن چاپى: ز نقل چنان گشته بى‌باده مست.

نام کتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام نویسنده : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    جلد : 1  صفحه : 107
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست