غشّ گاهى
به مخفى كردن جنس دنى و پست در جنس جيد و خوب است، مثل برنج شكسته و سالم يا گندم
خوب و بد، و گاهى به مخلوط كردن غير مراد در مراد است، مثل ممزوج كردن گندم و خاك
يا شير و آب، يا روغن نباتى با روغن حيوانى يا پيه با روغن حيوانى. و گاهى به
اظهار صفت خوبى درباره چيزى است كه داراى آن صفت نيست. نام اين عمل در اصطلاح
تدليس است، مثلًا در سايه مىفروشد يا در زير چراغهاى قوى و پر نور مىفروشد تا
كيفيت كالا را چند برابر جلوه دهد و گاهى به اين است كه چيزى را بر خلاف جنس آن
نشان مىدهد مثلًا طلا و نقره بدلى را به جاى اصلى مىفروشد يا فلزى را آب طلا و
نقره مىدهد و به جاى طلا و نقره مىفروشد.
حكم
تكليفى
حرمت غشّ
فى الجمله- قطع نظر از قيود و تفصيلاتى كه خواهد آمد- مسلّم است. يكى از افعال
محرّمه در اسلام غشّ است؛ به چند دليل:
1.
اجماع
نه تنها
فقهاى اماميه، بلكه همه فقهاى اسلام فتوى به حرمت غشّ دادهاند، و نه تنها اجماع
مسلمين، بلكه به تعبير برخى از بزرگان[1]
از ضروريات مذهب مسلمين است كه فوق اجماع است و نيازى به بيان و اثبات ندارد.
2. حكم
عقل
از آنجا كه
غشّ و فريب دادن ديگرى نوعى خيانت و القاى در مفسده و ضرر است و در واقع ظلم در حق
ديگرى است از اين جهت عقل قاطع است به قبح و مفسده؛ و حرمت شرعى آن به ملازمه
عقليه ثابت است.