پيش چشمم تو را سر بريدند
دستهايم ولى بى رمق بود
بر زبانم در آن لحظه جارى
قل اعوذ برب الفلق بود ...[1]
[1] - صحيفه محرم، طاهريان، امير مسعود، انتشارات آستان قدس رضوى( به نشر)، مشهد 1381، ص 44- 45.