responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : امام سجاد در آيينه شعر فارسى نویسنده : نقوى، محمد باقر    جلد : 1  صفحه : 150

اين سئوالش زد بقلب شه شَرَر

شد به حيرت چون دهد او را خَبَر

گفت بابا نيست اندر اين خيام‌

جُز من و تو مَرد ديگر و السّلام‌[1]

ايضا سؤال و جواب زين العابدين و آن حضرت (ع):

گفت بابا آنهمه يارت چه شد

اى پدر اصحاب و انصارت چه شد

از چه امروز اى پدر دير آمدى‌

خسته و مجروح و دلگير آمدى‌

خود چرا تنها به ديدار آمدى‌

پيش از اين همراه انصار آمدى‌

شاه فرمودش كه اى زار عليل‌

جُمله اصحاب گشتندى قتيل‌

ياوران امروز يك يك كشته شد

هر يكى در خون خود آغشته شد

گفت بابا كُو حبيب و كو زهير

مُسلم بن عوسجت كُو، كُو بُرير

گفت نور ديده گشتندى شهيد

حقّ ببخشايد تو را اجر مزيد

گفت پس اولاد اعمامم چه شد

گفت‌صبرت‌باد يك يك كشته شد

گفت بابا پس عموهايم كجا است‌

گفت صبرت باد مقتول جفا است‌

گفت بابا پس چه شد عمّ رشيد

گفت صبرت باد عمّت شد شهيد

گفت كو پشت و پناه و ياورم‌

اكبرم كو اكبرم كو اكبَرم‌

گفت منما بيش از اين پرسش ز من‌

داغهايم را ز نو آتش مزن‌

كس نمانده باقى اندر اين خيام‌

جُز من و تو مرد ديگر و السَلام‌

ايجواد ايكاش بودى آن زمان‌

تا تو هم سازى فداى شاه جان‌[2]

درخواست كردن زين العابدين (ع) شمشير و عصا براى جهاد:

بده اى عمّه شمشير و عصائى‌

كه تا آماده گردم بر فدائى‌


[1] - ديوان بينه رحمت در مراثى قتيل امت، خراسانى، محمد جواد، تهران، بوذر جمهرى( مصطفوى) 1335، ص 82.

[2] - همان، ص 83.

نام کتاب : امام سجاد در آيينه شعر فارسى نویسنده : نقوى، محمد باقر    جلد : 1  صفحه : 150
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست