ملاّ عبد الرّزاق لاهيجانى در شرحى كه
بر كتاب تجريد الكلام خواجه نصير الدّين طوسى نوشته و به نام شوارق الالهام معروف
است، اشكال باب اتّصاف ماهيت به وجود را چنين تقرير مىكند: ماهيت پيش از اينكه به
وجود متّصف گردد يا معدوم است يا موجود.
اگر معدوم باشد، هرگز نمىتواند به وجود
متّصف گردد؛ زيرا در آن صورت اجتماع نقيضين لازم مىآيد. و اگر موجود باشد، در اين
هنگام، سؤال نخست تكرار مىشود كه آيا عروض اين وجود بر ماهيت چگونه بوده است، و
اين پرسش و پاسخ تا بىنهايت ادامه مىيابد. سپس در مقام پاسخ اين اشكال مىگويد
وجود نه عارض بر ماهيت موجود مىشود و نه عارض بر ماهيت معدوم، بلكه معروض وجود در
اين باب «ماهيت من حيث هى هى» است كه آن را نه موجود مىتوان گفت و نه معدوم.
عين عبارت وى چنين است:
و تقرير الإشكال: إنّ إثبات الوجود
للماهيّة يقتضى ثبوت الوجود لها ليصحّ الحمل و لا يكون ثابتا للماهيّة المعدومة
لإجتماع النّقيضين، فيكون ثابتا للماهيّة الموجودة، فيلزم وجودها قبل وجودها. و
الجواب: إنّ الوجود لا يثبت للماهيّة المعدومة و لا للماهيّة الموجودة بل للماهيّة
من حيث هى هى. 1
اين پاسخ اگرچه اشكال موجود بودن يا
معدوم بودن ماهيت را پيش از عروض وجود حل مىكند، ولى با توجه به قاعدۀ فرعيت
يعنى «ثبوت شىء لشىء فرع ثبوت المثبت له» ، اين اشكال همچنان به قوت خود باقى است
كه ثبوت وجود بر ماهيت بدون ثبوت مثبت له امكانپذير نخواهد بود. پاسخ قاطع همان
است كه صدر المتألّهين مطرح كرد و گفت در باب اتّصاف ماهيت به وجود آنچه هست،
«ثبوت الشّىء» است نه «ثبوت شىء لشىء» .
ملاّ محسن فيض كاشانى نيز به پيروى از
استادش صدر المتألّهين مسئلۀ اتّصاف ماهيت بهوجود را از باب ثبوت الشّىء مىداند نه از باب ثبوت شىء
لشىء، چنانكه مىگويد:
هب، إنّ ثبوت الشّىء للشىء فرع ثبوت
المثبت له، لكن الوجود إنّما هو ثبوت الشّىء لا ثبوت الشّىء للشىء 2.
جاى شگفت است كه ملا عبد الرزاق
لاهيجانى، با اينكه وى نيز شاگرد صدر المتألّهين