responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على    جلد : 1  صفحه : 335

فراوانى وارد نموده‌اند:در رابطه با جامع افراد بودن و مانع اغيار بودن،مثلا گفته‌اند اين تعريف،مانع اغيار نيست چون بعضى از الفاظ عموم را شامل مى‌شود،مثل«من» استفهاميه كه مى‌پرسيم:من جاء الى منزلك.اينجا من لفظى است كه دل على شايع فى جنسه و مع ذلك اصطلاحا او را از الفاظ عموم به حساب مى‌آورند.يا مثلا گفته‌اند،اين تعريف،جامع افراد نيست به جهت اينكه اسماى اجناس(از قبيل،رجل و مرئه و...) را كه مصداق كامل مطلق‌اند و از مصاديق ظاهرۀ او هستند،شامل نمى‌شود چون اين تعريف،كلمۀ«فى جنسه»دارد،پس خود جنس چگونه دلالت مى‌كند على شايع فى جنسه؟

جناب مظفر مى‌فرمايد:اين ايرادات كه تعريف،جامع افراد نيست و مانع اغيار نيست،مربوط به تعاريف ماهوى و در حوزۀ تعريف‌هاى حقيقى است و تعاريفى كه ما در علم اصول داريم،تعاريف لفظى است كه هدف از تعاريف لفظى،تقريب يك لفظ است به ذهن مخاطب،نه كالبد شكافى حقيقت آن؛لذا به تعريف‌هاى لفظى،اين ايرادات وارد نيست.

تذكر 2.به نظر ما،چنان‌كه در رابطه با عام و خاص هم گفتيم،در اينجا هم مى‌گوييم كه اصوليان،در مورد مطلق و مقيد،اصطلاح خاصى ندارند بلكه به همان معنايى كه اين دو كلمه در لغت عرب دارند،استعمال مى‌كنند كه معناى لغوى آن دو را متذكر شديم.

تذكر 3.مطلق بودن و مقيد بودن،در مورد هر چيزى،متناسب با همان چيز است (اطلاق كل شىء بحسبه).

مثلا كسى در مقابل هواهاى نفسانى،مطلق العنان است يعنى هر كارى مى‌خواهد مى‌كند؛ديگرى مقيد است،يعنى هر كارى انجام نمى‌دهد مگر مرضى خدا باشد.

يا مثلا شخصى لسانش مطلق است يعنى هر سخنى به دهانش بيايد مى‌گويد؛ ديگرى قيد دارد يعنى به زبان اجازه نمى‌دهد كه هر سخنى را بگويد بلكه سخنانى را كه به صلاح باشد،مى‌گويد.

يا مثلا اين دابه مطلق است يعنى پايبند يا شاخ‌بند ندارد،يله و رهاست؛و آن دابه

نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على    جلد : 1  صفحه : 335
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست