نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 296
وجود آن صفت يا عنوان،اين حكم عام در حق
او ثابت نباشد.
مثال:اكرم جيرانى.اين كلام،ظهور در عموم
دارد يعنى:
اولا:دلالت مىكند به اينكه در اين
مورد،صفتى يا عنوانى(از قبيل:عداوت يا فسق يا...)در كار نيست كه منافات داشته باشد
با حكم به وجوب اكرام جيران.
ثانيا:دلالت مىكند كه در ميان همسايگان
هم كسى يافت نمىشود كه متصف به صفت عداوت باشد يا فسق باشد كه حكم وجوب اكرام در
حق او ثابت نباشد.
حال،بعد كه مخصص مىآيد،اين مخصص يا
لفظى منفصل است و يا لبى به اقسامش.
اگر مخصص لفظى منفصل باشد،مثل اينكه در
همان مثال بالا بگويى:
لا تكرم الاعداء من جيرانى؛اين دليل خاص
هم داراى دو ظهور است كه نكتۀ مقابل دو ظهور عام هستند.
الف.يك ظهور اين است كه مخصص دلالت مىكند
كه صفت عداوت منافات دارد با وجوب اكرام كه حكم عام بود.
ب.ظهور ديگر اين است كه مخصص دلالت مىكند
كه در ميان همسايگان هم، كسانى هستند كه در خارج متصف به اين صفت باشند،حال يا
بالفعل متصف مىباشند،و يا بالقوة القريبة من الفعل.
دليل اين ظهور ثانى اين است كه اگر در
ميان همسايگان،تا ابد كسى يافت نشود كه عدو مولى باشد و متصف به اين صفت
باشد،آوردن اين تخصيص لغو است؛و كار عبث،از مولاى حكيم صادر نمىشود.
وقتى اين تخصيص حكيمانه و معنادار است
كه يا بالفعل همسايگانى باشند داراى اين صفت،و يا توقع حصول چنين كسانى در آينده
باشد.روى اين حساب،مخصص لفظى منفصل كه آمد،با هر دو ظهور عام معارضه و مزاحمت مىنمايد
و عام را،در هر دو ظهور،از حجيت و قابليت تمسك مىاندازد.لذا اگر در مورد فردى از
همسايهها شك كرديم كه آيا هذا عدو للمولى ام صديق،نمىتوانيم به عموم عام تمسك
كنيم، چون عموم عام از حجيت افتاده و با آمدن مخصص،محدودۀ حجيت عام كمتر
شده و
نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 296