نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 197
است چون تعبير كردهاند كه آيا
مفهوم،شرط حجت است يا نه؟در حالى كه هدف اصلى آنها،بحث از اين است كه آيا جملۀ شرطى
مفهوم دارد يا ندارد؟
پس نزاع در اصل،دلالت بعضى جملات بر
مفهوم است نه در حجيت ظهور مفهومى پس از اثبات اصل دلالت،چنانكه در بعضى
موارد،جملاتى(به كمك قرائن خارجى)دلالت بر مفهوم دارند.
مثال:اگر مستطيع شدى،حج واجب مىشود.
مفهومش:عدم وجوب،عند عدم الاستطاعة است
وگرنه مستلزم تكليف به محال است و بعضى موارد هم،به كمك قرائن،دلالت ندارد.مثل،ان
كان هذا انسانا كان حيوانا.ولى عدمش معلق بر عدم او نيست چون از اثبات اخص،اثبات
اعم لازم مىآيد ولى از انتفاى اخص،انتفاى اعم لازم نمىآيد(قوانين،صفحه 172).ولى اين موارد جزئى و داراى قرينه،محل بحث ما
نيست.بحث در نوع جملات شرطى و وصفى است كه اگر مجرد از قرائن خاص بود،آيا دلالت بر
مفهوم دارد يا ندارد.پس جاى اين بحث همينجاست ولى تعبير بايد عوض شود.
3.اقسام مفهوم
مفهوم،بهطور كلى،بر دو قسم است:
الف.مفهوم موافقت.
ب.مفهوم مخالفت.
مفهوم موافقت:عبارت است از اينكه حكمى
كه از مفهوم كلام استفاده مىشود،با حكمى كه از منطوق كلام به دست مىآيد،متفق و
همسنخ و همجنس باشند.
يعنى هر دو ايجابى باشند.مانند:اكرم ولد
العالم او خادم العالم.كه به طريق اولى دلالت مىكند بر وجوب اكرام خود عالم
زيراكه ولد يا خادم عالم،خودشان،محلى از اعراب ندارند بلكه احترامشان به خاطر عالم
است.پس اكرام خود عالم،بالاولوية، واجب است.
و يا هر دو تحريمى باشند.مثل:
فَلاٰ تَقُلْ لَهُمٰا أُفٍّ. يعنى در مقابل پدر و مادر،اف نگو كه
كمترين مرحلۀ اذيت والدين است.اگر تأفيف حرام باشد،به طريق اولى
نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 197