نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 195
مقابل منطوق باشد و در نزد
اصوليان،مفهوم به اين معنا،مختص به جملات تركيبى است چه جمله انشائيه(مثل:إن جاءك
زيد فاكرمه)و چه خبرى(مثل:ان كانت الشمس طالعة فالنهار موجود).
اما مدلول التزامى مفرد(و لو لزومش بين
باشد)از محل بحث خارج است.
مثال كتاب:«اذا بلغ الماء كرا لا ينجسه
شىء».
منطوقش اين است كه آب اگر به حد كر
برسد،چيزى او را نجس نمىكند.
مفهومش اين است كه«اذا لم يبلغ الماء
كرا يتنجس».
منطوق را منطوق گويند از باب تسميه
مدلول باسم دال است.
چون آنچه كه به او نطق شده،حقيقتا خود
لفظ است و معنا،به واسطۀ لفظ، منطوق است.
اما سؤال رابع:براى هريك از مفهوم و
منطوق،در اصطلاح اصوليان،تعريفهاى مختلف شده كه جناب مظفر سه نوع آن را ذكر مىكنند:
1.المنطوق حكم دل عليه اللفظ فى محل النطق اى بلا واسطه.المفهوم حكم دل
عليه اللفظ لا فى محل النطق(اى مع...).
اين مختار خود مصنف است رحمه اللّه و هو
تعريف الحاجبى.
2.المنطوق حكم مذكور(وجوب اكرام زيد).
المفهوم حكم غير مذكور(عدم وجوب اكرام).
اين مختار آخوند در كفايه است.
3.المنطوق حكم لمذكور اى لموضوع مذكور(مجىء زيد).
المفهوم حكم لغير مذكور(عدم مجىء زيد).
اين مختار عضدى است.
حكم كه گفته مىشود،اعم است از
تكليفى(مثل وجوب اكرام زيد)و يا وضعى (مثل عدم تنجس)و يا«تنجس»در مثال:الماء اذا
بلغ...
جناب مظفر مىفرمايد:
همۀ اين تعريفها
قابل مناقشه است اما مكرر گفتهايم و خواهيم گفت كه
نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 195