نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 165
و فعلى است و حالت انتظاريه ندارد؛وجوب
هم الآن و فعلى است و حالت انتظاريه ندارد.اين قسم را مىگويند«واجب منجز»كه واجب
و وجوب،هر دو،فعلىاند و هيچكدام معلق بر شرطى نيستند.
مثال:وقت كه داخل شد،نماز بر انسان واجب
مىگردد و در اينجا،هم وجوب فعلى است و هم واجب؛يعنى الآن دستور آمده و الآن هم
بايد امتثال شود؛حالت منتظره ندارد.
2.و گاهى زمان فعليت وجوب،پيش از زمان فعليت واجب است يعنى وجوب، الآن و
حالى است ولى واجب،آينده و استقبالى است و حالت انتظاريه دارد.نام اين قسم را«واجب
معلق»مىگذارند يعنى خود واجب و عمل،معلق است نه وجوب.
مانند:حج نسبت به استطاعت؛كه اگر مكلف
در ماه رمضان مستطيع شد،وجوب حج هماكنون بر دوش او آمده؛پس وجوب،فعلى است.الآن
تكليف به حج دارد اما واجب(يعنى اتيان عمل)استقبالى و بعد از دو يا سه ماه ديگر
است كه ايام موسم حج (يعنى دهۀ اول ذىحجه )فرابرسد.و چون وجوب فعلى است،پس تهيه و تحصيل مقدمات(از قبيل
زاد و راحله و...)لازم است تا در زمان خودش بتواند عمل را صحيحا انجام دهد(واجب
معلق را صاحب فصول افزوده).
حال،در رابطه با واجب معلق،در دو مقام
بحث مىشود:
1.آيا واجب معلق،امرى ممكن است يا محال؟به عبارت ديگر آيا معقول است كه
زمان وجوب،از زمان واجب منفك شود يا نه؟صاحب فصول قائل به امكان بلكه وقوع آن شده
و عدهاى قائل به استحاله شدهاند.
جناب مظفر مىفرمايد:«حق همين است»،اما
در اينجا وارد بحث نمىشود و مىفرمايد«ما،در آينده،در بحث مقدمات مفوته خواهيم
بيان كرد فلسفۀ قائل شدن صاحب فصول را به واجب معلق؛و نيز بيان خواهيم كرد فلسفۀ ابطال
اين قول را؛و آنجا خواهيم گفت كه در مثال حج قبل از فرا رسيدن موسم حج،آنچه بر
مستطيع لازم و واجب است فعلا تهيۀ مقدمات و قطع مسافت واجب است اما خود حج، وجوبش فعلى نيست و مشروط است به
فرا رسيدن زمان موسم و قدرت داشتن بر
نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 165