نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 108
نمىتوانيد همه را به يك چشم بنگريد و
يك كاسه حساب كنيد بلكه در هر موردى تلبس و انقضا فرق مىكند با ساير موارد.
بيان ذلك:به طور كلى مبادى مشتقات بر سه
دستهاند:
1.گاهى مبدأ از فعليات است يعنى از امورى است كه ذات بايد بالفعل متلبس به
آن مبدأ باشد تا صدق اين مشتق برآن ذات صحيح باشد.مثل مبدأ،قيام،قعود،ضرب، اكل
و...كه زيد بايد بالفعل مشغول اكل يا شرب يا ضرب يا بالفعل در حال قيام و قعود
باشد تا بتوانيم بگوييم«زيد قائم»و اين وصف عنوانى را براى آن ذات حمل كنيم.در اينگونه
موارد،زوال تلبس و اتصاف به اين است كه بالفعل قائم نباشد.به مجرد اينكه زيد
نشست،بحث مىكنيم كه آيا الآن وصف قائم بر زيدى كه يك لحظۀ قبل قائم بود،
حقيقتا صادق است يا مجازا.
2.گاهى مبدأ جزء ملكات است يعنى از امورى است كه مادامىكه ذات داراى اين
ملكه درونى باشد،اين وصف عنوانى را همراه خود يدك مىكشد.مثل علم،قضاوت،
طبابت(ملكه يك حالت نفسانى است كه از ممارست و مداومت بر امرى پيدا مىشود).در اينگونه
موارد،در اتصاف ذات به اين وصف،فعليت لزومى ندارد بلكه مادامىكه اين ذات داراى
اين ملكۀ طبابت يا اجتهاد و يا عدالت باشد حقيقتا،گفته مىشود زيد عالم يا عادل
و...خواه در محكمه مشغول قضاوت باشد يا در مطب مشغول طبابت باشد يا در دادگاه
مشغول شهادت باشد و خواه در منزل مشغول استراحت باشد.در اينگونه مشتقات،اتصاف و
زوال اتصاف،با قسم اول فرق دارد.
مادامىكه ذات اين ملكه را دارد،اين وصف
برآن حقيقتا صادق است اما هنگامى كه اين ملكه از او زائل شد(مثلا منصب قضاوت را از
او گرفتند يا ملكۀ عدالت از او سلب شد يا در يك حادثه تمام معلوماتش را از دست داد)آنگاه
بحث مىكنيم كه آيا الآن صدق مشتق بر اين ذات،حقيقت است يا نه؟
3.و گاهى مبدأ جزو حرفهها و صنعتهاست.مثل نجارت و خياطت.در اينگونه
موارد،مادامىكه شخص داراى اين حرفه است،اين مشتق بر او حقيقتا صادق است و وقتى كه
دست از اين شغل كشيد(مثلا تا ديروز نانوايى مىكرد اما از حالا آمد و خياط
نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 108