دستهدسته
به شهرهاى خود مراجعت مىكردند، متوجه مىشدند بيكارى غوغا مىكند؛ كه اين امر
تبعات سياسى عميقى را از خود برجاى گذاشت. در اواخر دهه 70، الگوى آمرانه دولتى،
به عنوان تنها الگوى حاكم بر روند تخصيص كار در چين، در شهرها به پايان راه رسيد و
اين در حالى بود كه نوع روستايى اين الگو هم به نقطه فروپاشى كامل رسيده بود.
به
طور خلاصه، پس از 1949، الگوى نوظهور بازارگرا، عمدا و به تدريج، همراه با
فعاليتهاى تجارى خارجى، در هر دو مناطق روستايى و شهرى، رخت از ميان بربست.
رژيم
جديد جمهورى خلق چين، با برخوردارى از نوعى قدرت سياسى مركزى، كه در زمره
قدرتمندترين انواع خود در طول تاريخ چين به شمار مىآيد، كوشيد تا الگوى تخصيص كار
در چين را با يك بار و براى هميشه اصلاح كند. كادر رهبرى حزب كمونيست چين به رياست
مائو تسه تونگ به اميد برداشتن گامهاى بزرگ به سوى دنياى آينده كمونيزم، عملا
تمام مساعى خود را براى تجديد حيات گذشته به كار بست. پكن كه با معضلات جدى ناشى
از بيكارى و نيز، خصومت خارجى روبهرو بود، براى اينكه كار بازسازى الگوى تخصيص
كار در چين را در اسرع وقت و با جامعيت هرچه تمامتر انجام دهد، چاره در اين ديد كه
به نظام سياسى جمهورى خلق چين كه داراى ماهيتى آمرانه و ديكتاتورمآب بود متوسل
شود. در خلال دهههاغى 1950 و 1960، حزب كمونيست چين توانست تحت فشارهاى شديد ناشى
از بيكارى كه ثبات ساسى حزب را تهديد مىكرد، يك الگوى تخصيص كار اصلى (از نوع
آمرانه دولتى) و يك الگوى مكمل (از نوع مبتنى بر جامعه) را در چين مستقر و نهادينه
سازد؛ كه هر دو الگوى مذكور هماكنون نيز موجوديت خود را تا حد گستردهاى در چين
حفظ كردهاند. اين دو الگوى تخصيص كار، به ويژه الگوى غالب و اصلى يا همان الگوى
آمرانه دولتى، ضرورتا شكل اصلاح شده الگوى سنتى مبتنى بر خانواده و در نتيجه
تداومبخش همان ساختار سازمانى داخلى ما قبل نوگراى چين بودند. بدين ترتيب، روند
نهادينهسازى جمهورى خلق چين در امتداد مسير لنينيست- استالينيست، نه تنها در
پيچوخم راهها به تأخير افتاد، بلكه حتى به طور كامل متوقف شد.