1960 حدود
6/ 12 درصد كاهش يافت و اين در حالى بود كه خريد غلات توسط دولت از كمونها، 7/ 14
درصد افزايش را نشان مىداد(Huang
6891 ,874) . ميليونها تن از دهقانان معتقد بودند براى رسيدن به بهشت
كمونيزم و در نتيجه، رهايى از چنگال دور باطل و ديرين فقر روستايى، چارهاى جز
صعود از نردبان «كمونها» وجود ندارد. ولى در پايان، ثابت شد كه اين نردبان، سرابى
بيش نبوده است(Friedman et al
,1991 ,612 -342 ,Domenach 5991) .
پس
از جان باختن حدود 20 تا 30 ميليون تن، رژيم فراديرمان جمهورى خلق چين، سياست
مصيببار «جهش عظيم به جلو» را به مورد اجرا درآورد. گويى كمونها وظيفهاى جز حفظ
وجهه مائو نداشتند. واحدهاى حسابرسى عملا تا حد «گروه توليد» (يك دهكده كوچك يا
بخشى از دهكدهاى بزرگ) تنزل يافتند. غذاخورىهاى عمومى، تعطيل و دامدارىهاى
خصوصى و مزارع كوچك خانوادگى از نو برپا شد(Huang et al
.9891 ,741 ,851 -061) . با
اين حال كمونها تا 79- 1978، كماكان اختيار تام بر يگادها (يك روستاى بزرگ يا
مجموعهاى از چند روستاى كوچك) را از نظر بهرهبردارى و تخصيص كار در دست داشتند.
به منظور حمايت، تقويت، «پاكسازى» و نهادينه كردن كمونها و نيز بر يگادها و
گروههاى توليدى تابعه آنها، اقدامات عديدهاى صورت گرفت. بدين ترتيب، على رغم
وجود مصايب اقتصادى شديد، الگوى استبدادى و آمرانه تخصيص كار، كماكان حيات خود را
در مناطق روستايى حفظ كرد.
در
خلال دهه «انقلاب فرهنگى» (76- 1966) با توسل به اقدامات سياسى گوناگون، موقعيت
اين الگو در مناطق روستايى، حتى از قبل هم مستحكمتر شد.
الگوى
آمرانه دولتى تخصيص كار در روستاهاى چين، تركيبى از الگوى سنتى مبتنى بر جامعه و
وابستگى شديد و مستبدانه فردى بود. هم دهقانان براساس موقعيت جغرافيايى، سازماندهى
شده بودند و تحت كنترل هيأتهايى به نام «كادر» قرار داشتند.
برخى
از اعضاى اين كادرها خود، دهقانانى بودند كه توانسته بودند از طريق «گروهاى كارى»
متعددى كه توسط حزب در زمان اصلاحات ارضى تشكيل شده بود، پيشرفت كنند. تصميم در
مورد نوع مشاغل، حجم كار، تشويفات و تنبيهات، كلا بر عهده «مراكز