responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : بلوغ الأماني في حياة الفقيه الكبير و الأصولي الشهير الأيرواني نویسنده : حشمت الواعظين قمى، سيد محمد تقى    جلد : 1  صفحه : 440

خارج شوم من هم پس از شور و مشورت با اخصّاء بيت علّامه، و موافقت آنان نيمه شب كه فرا رسيد سمنان را به قصد تهران ترك گفتم.

ماه رمضان همان سال به شهرستان بيجار سنندج رفتم و در مسجد جامع در حضور انبوه مردم فرياد برآوردم كه اى مردم چرا با ديدن اين همه ظلم جار نمى‌كشيد؟ و چرا هتاكى شاه را نسبت به مقام روحانيّت شيعه پاسخ نمى‌دهيد و فرياد بر نمى‌آوريد؟ مگر شما مرده‌ايد؟ حقّا اسم شهر شما با مسمّى است زيرا بيجار است و در او داد و فرياد عليه ستم و ستمگر نيست مزدوران ساواك شبانه بخانه امام جمعه هجوم آوردند و ايشان با ظرافت خاصّى با آنان برخورد كرد كه بعللى قابل ذكر نيست وى مرا شبانه از بيجار بسوى تهران حركت داد و در نتيجه شرّ اشرار را به خودشان برگرداند.

آرى اى برادر در طول مبارزات و تحمّل زجر جسمى و روحى در سلّولهاى تاريك و مخوف، مطلقا خسته نشدم و حتّى احساس شكست هم ننمودم زيرا از يك‌سو روحيّه قوى و اراده قاطع و خلل‌ناپذير امام (عليه الرحمه) به من قوّت مى‌بخشيد و از سوى ديگر سخن ناپلئون‌[1] به‌عنوان يك تنوير فكرى مرا به حركت وادار مى‌نمود.

آنجا كه مى‌گويد آنقدر شكست خوردم كه خود، راه شكست‌


[1] - گاه‌نامه فدك صفحه 35.

نام کتاب : بلوغ الأماني في حياة الفقيه الكبير و الأصولي الشهير الأيرواني نویسنده : حشمت الواعظين قمى، سيد محمد تقى    جلد : 1  صفحه : 440
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست