جمهورى اسلامى ايران در حضور برادر مسئول و متعهّد عضو هيئت مديره و معاونت مالى و بازرگانى شركت ملى فولاد ايران جناب آقاى حاج سيد على اكبر هاشميان «دام مجده» براى نگارنده نقل نمود:

پدرم قاسم ايروانى معروف به ابو القاسم فرزند على ايروانى مى‌گفت:

در زمان نيكلاى دوّم، از تزار روسيه اختلاف عميقى بين ارامنه و روسيه با مسلمانان ايروان به‌وجود آمد.

به همه اهالى ايروان و توابع و قراى اطراف آن ابلاغ گرديد:

مردم يا بايد آئين ارامنه را بپذيرند و يا قرآن را به آتش بكشند تا حرمت اسلام در منطقه شكسته شود، و در غير اين صورت همگان قتل عام خواهند گرديد. مردم مسلمان با قاطعيّت در برابر اين سخن نابجا مقاومت نموده و عملا حريم آئين پاك اسلام را گرامى داشتند. چند روزى از ابلاغ پيام نظام فاسد نگذشته بود كه روزى مادرم گفت:

نيروهاى مسلّح ارمنى به داخل خانه‌ها مى‌ريزند و همه را سر مى‌برند.

بهترين راه آن است كه تو به داخل چاه آب خانه رفته تا از شر اين اراذل مصون بمانى، شايد آنان به هنگام هجوم به خانه به حريم زنان حرمتى قائل شوند و تو هم به‌عنوان پناه براى ما زنده بمانى، من امر مادر را امتثال نمودم و در داخل چاه رفتم، و با زحمت، خود را در وسط چاه نگاه داشتم كه ناگهان متوجّه ورود اشرار ارمنى و حمله آنان به اهل خانه شدم، و حتّى شيون زن و بچّه را نيز شنيدم، و پس از آن، سكوت، فضاى خانه را فراگرفت. پس از گذشت لحظاتى شنيدم كه فرمانده دستور مى‌داد تا جنازه‌ها را به داخل چاه بيندازند، ولى معاون او