كه علم داشته باشد كه روزه براى
او ضرر داشته و او را مريض مىكند، حكم مذكور روشنتر مىباشد، و در صورتى كه مريض
به روزه گرفتن ضررى نبيند، بايد روزه بگيرد.
(مسئله)
مجرد ضعف، هر چند زياد باشد موجب جواز روزه خوارى نمىشود، ولى در صورتى كه ضعف به
مقداريست كه باعث حرج و سختى فراوان مىشود، خوردن روزه جايز است و بايد بعد از
آنكه ضعف از بين رفت، آنچه را كه خورده، قضا نمايد. و همچنين اگر ضعف باعث شود كه
مكلف براى تحصيل معاش عاجز گرديده و نتواند اقدام به ادامهى كار روزانهى خود
نمايد و ممرّ ديگرى هم براى معاش و خرجى زندگى خود نداشته باشد، روزه گرفتن واجب
نمىباشد و همچنين اشخاص كارگر در صورتى كه به خاطر تشنگى قادر به كاركردن نباشند،
روزه بر آنان واجب نبوده و بنابر احتياط واجب، اين اشخاص بايد در خوردن و آشاميدن
به مقدار ضرورت اكتفا نمايند.
(مسئله)
در صورتى كه مكلفى به گمان اينكه روزه برايش ضررى ندارد، روزه گرفته و بعداً معلوم
شد كه روزه براى او ضرر داشته است. در اين صورت در صحت روزه او اشكال است، هر چند
ضرر به حد حرام نباشد و در صورتى كه گمان به ضررى بودن روزه داشته و با ترس از آن
روزه گرفته، روزهاش باطل مىباشد، مگر در صورتى كه با قصد قربت روزه گرفته و
بعداً معلوم شود كه روزه برايش ضرر نداشته است.