باشند، بلى در عالم سياست بهيچ امر مقدس پابندى وجود ندارد وجدان
انسان قبول نمىكند همنوعان او كه روى معاذير عقلى از كارها عاجزند از گرسنگى و
برهنگى و غيره تلف شوند و او با فرض قدرت كمكى باو ننمايد.
بهر
حال ما باوضاع جاريه كشورهاى سوسياليزمى كار نداريم بلكه نظر ما بخود قانون
سوسياليزمى است كه مقتضاى آن نابود شدن عاجزين از كار است.
اسلام
بر اساس تقاضاى فطرت بشرى حاجت را از اسباب توزيع محسوب فرموده چنانچه در باب
ملكيت منابع مالى آنرا بيان كرديم
در
كمونيزمى نيز حاجت سبب بلكه سبب منحصر بفرد توزيع شناخته شده، ولى چون عمل سبب
توزيع قرار داده نشده روح ابتكار و تشبث ميميرد، و در نتيجه حوائج نيز تأمين
نميشود. و ما سابقا اثبات كرديم كه كمونيزمى از بارزترين انواع آيدهآليزمى و
خيالبافى مى-