responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 76

مسافت ميان مصر و كنعان هشتاد فرسخ بود و بروايت ابو عبد اللَّه (ع) ده روز راه يهودا از غايت شعف و شادى در راه نصفى از يك نان خورده و بسرعت تمام خود را بحوالى كنعان رسانيد وَ لَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ در آن وقت كه جدا شد كاروان يعنى بيرون آمد از عمارت مصر و بفضاى صحرا رسيد باد صبا از حق سبحانه دستورى خواسته بوى پيراهن يوسف بمشام يعقوب رسانيد و از اينجا است كه شعرا مژده بشارت را بباد صبا اسناد كرده‌اند و چون بوى يوسف بمشام يعقوب رسيد قالَ أَبُوهُمْ‌ گفت پدر ايشان يعقوب جمعى را كه حاضر بودند نزد او از نبيرگان كه‌ إِنِّي لَأَجِدُ بدرستى كه من مييابم‌ رِيحَ يُوسُفَ‌ بوى يوسف را لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ‌ اگر شما مرا بنقصان عقل نسبت نكنيد و نگوئيد كه پير شده و بسن خرافت رسيده و اشتقاق تفنيد از فند است بمعنى نقصان عقل كه از فرط پيرى مرد حادث شده باشد و لهذا اطلاق آن بر عجوزه نميكنند زيرا كه نقصان عقل او ذاتيست جواب لو محذوفست اى لصدقتمونى يعنى اگر مرا بنقصان خود نسبت ندهيد هر آينه تصديق من كنيد در آنچه ميگويم‌ قالُوا تَاللَّهِ إِنَّكَ‌ گفتند آنها كه بخدا سوگند كه تو هنوز لَفِي ضَلالِكَ الْقَدِيمِ‌ در همان حيرت قديمى و از راه صواب دور افتاده بجهت افراط در محبت يوسف و از بسيارى ذكر او و توقع ملاقات او بعد از چهل سال يا هشتاد سال‌ فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشِيرُ پس آن هنگام كه آمد مژده دهنده يعنى يهودا سر و پاى برهنه دويدن آغاز كرده بكنعان رسيده نزد پدر آمد فَأَلْقِيهِ‌ بيفكند پيرهن يوسف را عَلى‌ وَجْهِهِ‌ بر روى پدر خود و روايتى از ابن عباس آمد كه مالك بن اذعر كه خريدار يوسف بود از برادران پيرهن يوسف را بيعقوب آورده بر روى يعقوب افكند فَارْتَدَّ بَصِيراً پس گشت بينا و در مجمع نقل از ضحاك كرده كه پيرى او نيز بجوانى باز آمد و با نبيرگان‌ قالَ‌ گفت اى فرزندان‌ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ‌ آيا نمى گفتم شما را إِنِّي أَعْلَمُ‌ بدرستى كه من ميدانم‌ مِنَ اللَّهِ‌ از الهام خدا ما لا تَعْلَمُونَ‌ آنچه شما نميدانيد از حياة يوسف و ملاقات من با او پس بتهيه راه مشغول شدند و هر كه اندك علاقه قرابت داشت با يعقوب از ذكور و اناث متوجه مصر شدند و برادران ديگر رسيدند و در دست و پاى پدر افتادند قالُوا گفتند يا أَبانَا ايپدر ما اسْتَغْفِرْ لَنا آمرزش طلب براى ما از خداى‌ ذُنُوبَنا گناهان ما را إِنَّا كُنَّا بدرستى كه هستيم‌ خاطِئِينَ‌ گناه كاران و چون از حق معترف بذنب آنست كه از سر

نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 76
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست