نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله جلد : 5 صفحه : 410
او خبر ده و بگو بايشان كه
إِنَّهُ بدرستى كه
او كانَ صِدِّيقاً بود بسيار راست گوينده و تصديق
نماينده و اين صيغه مبالغه است و نظير اينست ضحيك و نطيق و مراد از آن فرط صدق
اوست كه ملاك امر نبوتست و كثرت آنچه تصديق بآن نموده از غيوب الهى و آيات و كتب و
رسل او يعنى او هميشه در اقوال و افعال امور اعتقاديه صادق و مصدق بود نَبِيًّا
خبر بعد از خبر است يعنى بود پيغمبر خبر دهنده يا بلند مرتبه مشتق از (نبأ نبيا)
يا (بنا يبنو) إِذْ قالَ بدل ابراهيم است و ما بين آن
جمله معترضه يعنى ياد كن اين را كه چون گفت ابراهيم و يا متعلق بكان و يا بصديقا
نبيا يعنى بود ابراهيم راست گوينده و خبر دهنده وقتى كه گفت لِأَبِيهِ
مر پدر خود را مراد عم او است كه آذر است و بجهت آنكه در طفوليت مربى او بود او را
پدر ميگفت و نمىتواند بود كه مراد پدرش باشد بجهت آنكه واجبست كه آبا و اجداد
انبيا مسلمان باشند چنان كه بدليل قاطع و برهان ساطع در كتب اصوليه مذكور است و
آيه كريمه تَقَلُّبَكَ فِي
السَّاجِدِينَ و
حديث مشهور
لم يزل يقلبنى اللَّه سبحانه من اصلاب الطاهرين الى ارحام
الطاهرات
نيز شاهد اينست و تفسير اين آيه در سورة انعام گذشت و قوله يا أَبَتِ تا عوض ياى محذوف است و لهذا
نميگويند يا ابتى تا جمع ميان عوض و معوض نشود و اين تاء تانيث است بجهت قلب آن به
هاء در وقف مانند تاء جماعت و تعريض تاء تانيث از ياء اضافه بجهت آنست كه تانيث و
اضافه مناسب يكديگرند در آنكه هر يك زيادهاند از اصل كلمه و غير مستقل در اجزاء
كلام و كسره آن بجهت دلالتست بر كسره كه پيش از ياء متكلم است و ايثار ابت بر ابى
جهت تعظيم و تفخيمست و عدم تصريح باسم او و ندا كردن باين عنوان جهت استعطافست و
لهذا ابراهيم در اين قصه اين لفظ را مكرر ذكر فرموده حاصل كه از جهت عطوفت و رافت
فرمود كه اى پدر من لِمَ تَعْبُدُ
چرا مىپرستى ما لا يَسْمَعُ آن چيزى را كه نميشنود
دعا و نياز ترا وَ لا يُبْصِرُ و نميبيند خضوع و خشوع تو
را كه نزد او بجاى آرى وَ لا يُغْنِي عَنْكَ و دفع نميكند از تو شَيْئاً چيزى را از مكاره يا نفع نميرساند تو را در دفع مضار و جذب منافع ابراهيم
(ع) در اين كلمات با بركات دعوت عم خود نمود بهدايت و تبيين ضلالت او كرد و حجت بر
او لازم ساخت بابلغ احتجاج با مراعات رفق و حسن ادب زيرا كه تصريح بضلالت او ننمود
بلكه از او طلب علتى كرد كه داعى او بود بعبادت آن چيزى كه عقل مستقيم استخفاف آن
ميكند و امتناع مىنمايد از توجه بآن كردن و عبادت آن نمودن چه شايسته عبادت نيست
مگر كسى كه متصف باشد باستغناى تام و انعام عام و آن حضرت رب الاربابست كه
نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله جلد : 5 صفحه : 410