نام کتاب : گزيده شهادت نامه امام حسين بر پايه منابع معتبر نویسنده : محمدی ریشهری، محمد جلد : 1 صفحه : 897
آن گاه گفت: جلّاد، جلّاد!
جلّادى
آوردند. مختار به وى گفت: دستانش را قطع كن. پس دستانش قطع شد.
آن
گاه به او گفت: پاهايش را قطع كن. پاهايش هم قطع شد.
آن
گاه گفت: آتش، آتش!
آتش
و نىهايى را آوردند و حرمله را در آن انداختند و آتش با او شعله كشيد.
گفتم:
سبحان اللَّه!
به
من گفت: اى منهال! تسبيح گفتن، خوب است؛ امّا تو براى چه تسبيح گفتى؟
گفتم:
اى امير! در اين سفرم، هنگامى كه از مكّه بر مىگشتم، بر على بن الحسين (زين
العابدين) عليه السلام وارد شدم. به من فرمود: «اى مِنهال! حرملة بن كاهل اسدى، چه
مىكند؟».
گفتم:
در كوفه زنده بود كه من آمدم. پس دستانش را كاملًا بالا آورد و فرمود: «خداوندا!
داغىِ آهن را به او بچشان. خداوندا! داغىِ آهن را به او بچشان. خداوندا! داغىِ آتش
را به او بچشان».
مختار
به من گفت: از على بن الحسين شنيدى كه اين را مىگفت؟
گفتم:
به خدا سوگند، شنيدم كه چنين مىگفت.
مختار
از مركبش پياده شد و دو ركعت نماز خواند و سجدهاى طولانى به جا آورد و سوار كه
شد، حرمله سوخته بود. با هم سوار شديم و حركت كرديم و به مقابل خانهام رسيديم.
گفتم: اى امير! اگر صلاح بدانى، تشريففرما شوى و بر من منّت بگذارى و نزد من فرود
آيى و از غذاى من بخورى.
مختار
گفت: اى منهال! به من مىگويى كه على بن الحسين عليه السلام چهار دعا كرد و
خداوند، آن را به دست من به اجابت رساند و آن گاه مرا دعوت به خوردن مىكنى؟!
امروز، روز روزه است، براى سپاسگزارى از خداى عزّوجلّ، به خاطر توفيقى كه به من
داد كه اين كار را بكنم.
نام کتاب : گزيده شهادت نامه امام حسين بر پايه منابع معتبر نویسنده : محمدی ریشهری، محمد جلد : 1 صفحه : 897