نام کتاب : گزيده شهادت نامه امام حسين بر پايه منابع معتبر نویسنده : محمدی ریشهری، محمد جلد : 1 صفحه : 808
7/ 17 رؤياى سَكينه عليها السلام
661.
الملهوف- به نقل از سَكينه-: روز چهارم اقامتمان [در شام]، در عالم رؤيا
ديدم كه... زنى سوار بر هودج است و دستش را بر سرش نهاده است. از [نامِ] او جويا
شدم. به من گفتند: فاطمه دختر محمّد، مادر پدرت است.
گفتم:
به خدا سوگند، به سوى او مىروم و آنچه را كه با ما كردهاند، به او خواهم گفت.
بلافاصله،
به سوى او دويدم تا به او رسيدم و پيشِ رويش ايستادم و مىگريستم و مىگفتم: اى
مادر! به خدا سوگند، حقّ ما را انكار كردند. اى مادر! به خدا سوگند، جمع ما را
پراكنده كردند. اى مادر! به خدا سوگند، حريم ما را ناديده گرفتند و حلال شمردند.
اى مادر! به خدا سوگند، پدرمان حسين را كُشتند.
او
به من گفت: «بس كن، اى سَكينه! دلم را پاره كردى و جگرم را سوزاندى. اين، پيراهن
پدرت حسين است كه آن را از خود، دور نمىكنم تا با آن، خدا را ديدار كنم!».[1]