responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : گزيده شهادت نامه امام حسين بر پايه منابع معتبر نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 1  صفحه : 412

1/ 6 رسيدن عمر بن سعد به كربلا

274. تاريخ الطبرى‌- به نقل از عمّار بن عبد اللَّه بن يَسار جُهَنى-: عمر بن سعد، با چهار هزار نفر آمد تا در فرداى همان روزى كه حسين عليه السلام در نينوا فرود آمد، بر او در آمد.

عمر بن سعد، عَزرَة بن قيس احمَسى را به سوى حسين عليه السلام فرستاد و به او گفت: نزد او برو و انگيزه و هدف آمدنش را بپرس؛ امّا عَزرَه از نامه‌نگاران به حسين عليه السلام بود و از اين رو، خجالت كشيد كه نزد او برود.

عمر، اين را از ديگر سرانى كه [با حسين عليه السلام‌] نامه‌نگارى كرده بودند، درخواست كرد؛ امّا همه آنان، خوددارى كردند و آن را ناخوش داشتند.

كثير بن عبد اللَّه شَعبى- كه سوارى جسور بود و چيزى، او را از ميدان به در نمى‌بُرد- گفت: من به نزد او مى‌روم و- به خدا سوگند-، اگر بخواهى، او را ترور مى‌كنم!

عمر بن سعد به او گفت: نمى‌خواهم او را بكُشى؛ بلكه فقط نزد او برو و انگيزه آمدنش را بپرس.

او به سوى حسين عليه السلام آمد. هنگامى كه ابو ثُمامه صائدى، او را ديد، به حسين عليه السلام گفت: خداوند، كارت به سامان آورد، اى ابا عبد اللَّه! بدترين، جسورترين و بى مهاباترينِ زمينيان در كُشتن و خون ريختن، نزد تو آمده است.

از اين رو، ابو ثُمامه، به سوى او رفت و گفت: شمشيرت را فرو بگذار. او گفت: به خدا سوگند كه هرگز، چنين نمى‌كنم و روا نيست كه چنين كنم! من تنها يك پيكم. اگر به سخن من گوش مى‌دهيد، پيغامم را برسانم و اگر خوددارى مى‌كنيد، باز گردم.

ابو ثمامه به او گفت: پس من، قبضه شمشيرت را مى‌گيرم. آن گاه، سخنت را بگو.

او گفت: به خدا سوگند، دستت به آن نمى‌رسد!

ابو ثمامه به او گفت: پيغامت را به من بگو. من، آن را به حسين عليه السلام مى‌رسانم؛ ولى‌

نام کتاب : گزيده شهادت نامه امام حسين بر پايه منابع معتبر نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 1  صفحه : 412
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست