نام کتاب : گزيده شهادت نامه امام حسين بر پايه منابع معتبر نویسنده : محمدی ریشهری، محمد جلد : 1 صفحه : 337
فرمود: «اى ابو فِراس! از آنها (ياران يزيد) در امان نيستم».[1]
7/ 3 گفتگوى امام عليه السلام با عبد اللَّه بن عبّاس
214.
تاريخ الطبرى- به نقل از عُقبة بن سَمعان-: وقتى حسين عليه السلام مصمّم شد كه به
سوى كوفه روان شود، عبد اللَّه بن عبّاس، نزد وى آمد و گفت: اى پسرعمو! مردم، شايع
كردهاند كه تو به سوى عراق خواهى رفت. به من بگو كه چه خواهى كرد.
فرمود:
«آهنگ آن دارم كه- إن شاء اللَّه تعالى- همين يكى دو روز آينده، حركت كنم».
ابن
عبّاس به او گفت: تو را از اين كار، در پناه خدا قرار مىدهم. به من بگو- خدا، تو
را قرين رحمتت بدارد- كه آيا به سوى مردمى مىروى كه حاكمشان را كُشتهاند و
ولايتشان را به تصرّف خود در آوردهاند و دشمن خويش را بيرون راندهاند؟ اگر چنين
كردهاند، به سوى آنها برو؛ امّا اگر تو را خواندهاند و [هنوز] حاكمشان، آن جاست
و بر قوم، چيره است و كارگزارانش خراجِ ولايتها را مىگيرند، تو را به جنگ و زد و
خورد، فرا خواندهاند. بيمِ آن دارم كه فريبت دهند و تكذيبت نمايند و با تو
ناسازگارى كنند و يارىات ندهند و بر ضدّ تو، شورانده شوند و از هر كس ديگرى در
كار دشمنىِ تو، سختتر باشند.
حسين
عليه السلام فرمود: «از خدا خير مىجويم. ببينم كه چه خواهد شد» ....
چون
شب، يا صبح بعد، فرا رسيد، عبد اللَّه بن عبّاس، نزد حسين عليه السلام آمد و گفت:
اى پسرعمو! من صبورى مىكنم؛ امّا صبر ندارم. بيم دارم كه در اين سفر، هلاك و
نابود شوى. مردم عراق، قومى حيلهگرند. به آنها نزديك مشو. در همين شهر بمان، كه
سَرور مردم حجازى. اگر مردم عراق- چنان كه مىگويند- تو را مىخواهند، به آنها
[1] ثُمَّ خَرَجَ الحُسَينُ عليه السلام يَومَ التَّروِيَةِ،
فَاعتَرَضَهُ رُسُلُ عَمرِو بنِ سَعيدِ بنِ العاصِ، وهُوَ أميرٌ عَلَى الحِجازِ
لِيَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ مَعَ أخيهِ يَحيى، يَمنَعونَهُ، فَأَبى عَلَيهِم ومَضى،
وتَضارَبوا بِالسِّياطِ، وَامتَنَعَ الحُسَينُ عليه السلام وأصحابُهُ 228
( الكامل فى التاريخ: ج 2 ص 547).
نام کتاب : گزيده شهادت نامه امام حسين بر پايه منابع معتبر نویسنده : محمدی ریشهری، محمد جلد : 1 صفحه : 337